حدیث عشره مبشره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث عشره مبشره،
پیامبر صلیاللهعلیهوآله،
بهشت .
پرسش: آن ده نفری که توسط پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بشارت به بهشت داده شدند (
حدیث عشره مبشره) چه کسانی هستند و نظر شما درباره این
حدیث چیست؟
پاسخ: جهت روشن شدن پاسخ توجه شما را به چند نکته جلب میکنیم:
با اینکه این روایت در میان اهلسنت معروف است و در کتابهای مختلف از طرق گوناگون نقل شده، ولی در مهمترین کتب حدیثی اهلسنت یعنی در کتابهای
صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل نشده است. این موضوع در ذهن ایجاد سؤال میکند و این احتمال را در
ذهن به وجود میآورد که مؤلفین آنها، اعتمادی به این
حدیث نداشتهاند؛ وگرنه این حدیث را ضمن مناقب یکی از آن ده نفر نقل مینمودند؛ زیرا آنان احادیثی را در
فضیلت بعضی از آنان نقل کردهاند که اهمیتش بسیار کمتر از بشارت به بهشت است، که در این حدیث وجود دارد.
حدیث از نظر سند اشکالاتی دارد، که احتمال میدهیم علت نقل نشدن این حدیث، در صحیح بخاری و مسلم، برخی از همین اشکالات بوده، از جمله اینکه:
در کتاب
سنن ترمذی و در
مسند احمد بن حنبل تحت عنوان «حدیث عبدالرحمن بن عوف»،
این حدیث از قول حمید بن عبدالرحمن نقل شده که گوید: «من این حدیث را از پدرم شنیدم و او از
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نقل کرد»؛ با اینکه حمید بن عبدالرحمن متولد سال ۳۲ هجری است
و پدرش در همان سال یا سال ۳۳ از دنیا رفته است. بنابراین او هنگام فوت پدرش، یک سال بیشتر نداشت. با این وصف، چگونه ممکن است از پدرش حدیث نقل کرده باشد، علاوه بر این، یکی از
راویان این حدیث به نام عبدالعزیز بن محمد دراوردی، از نظر برخی
علما ی حدیثشناس اهلسنت، قابل اعتماد نیست؛ از جمله ابوحاتم میگوید: به حدیث او نمیشود
استدلال کرد و ابوذر گفته وی بدحافظه بود،
گاه از حفظ، حدیث نقل میکرد و اشتباه مینمود.
این حدیث در سنن ابیداود و فضائل الصحابة سنائی، نقل شده که یکی از راویانش، شخصی است به نام عبدالله بن ظالم که بخاری و مسلم (مؤلفین بزرگترین و مهمترین کتب حدیثی اهلسنت) هیچگاه به
حدیث وی استدلال نمیکردند
و امام بخاری میگفت: حدیث وی
صحیح نیست.
این حدیث در
سنن ترمذی ، کتاب المناقب، باب مناقب ابیالاعود (سعید بن زید) و فضائل الصحابة نسائی،
از طریق دیگری نقل شده، که در سندش شخصی است به نام حجاج ابن محمد مصیصی که برخی او را جز ضعفا شمردهاند.
نیز در سنن ترمذی، باب مناقب
عبدالرحمن بن عوف، از طریق سومی نقل شده که در سند آن، شخصی است به نام «موسی بن یعقوب زمعی» که علی بن المدینی گفته:حدیثش ضعیف و
منکر است.
راوی دیگرش شخصی است به نام ابن ابیفدیک، که در تهذیب التهذیب
از ابن سعد (صاحب طبقات) نقل میکند که حدیث وی
حجت نیست.
تذکر: ترمذی، صاحب سنن، پس از نقل برخی از این روایات، میگوید: این حدیث صحیح است، یا حسن است؛ اما باید توجه داشت که علمای
حدیثشناس اهلسنت، به اینگونه سخنان ترمذی توجهی نمیکنند و او را در این جهت سهلانگار میدانند؛ چون گاه از افرادی حدیث نقل میکند و صحیح مینامد که اکثر علمای
رجال آنها را ضعیف و یا دروغگو میدانند.
مبارک فوری که سنن ترمذی را شرح کرده، در مقدمه کتابش میگوید: امام ترمذی هرچند در حدیث
امام بود و جلالت شأن داشت؛ اما در صحیح یا حسن نامیدن ا
حادیث ، سهلانگار بود.
نیز ذهبی در میزان الاعتدال میگوید: علما بر تصحیح ترمذی (صحیح دانستن وی حدیثی را) اعتمادی ندارد.
این
حدیث در سنن ابن ماجه (مقدمه، باب فضائل العشرة) نقل شده و یکی از راویانش، هشام بن
عمار است که دربارهاش، امام ابوداود گفته است: وی چهارصد حدیث نقل کرده، که هیچ اصلی ندارند.
این حدیث در سنن ابیداود
نیز نقل شده؛ اما یکی از راویانش شخصی است به نام عبدالواحد بن زیاد العبدی البصری که وثاقتش قدری مشکوک است.
ذهبی در میزان الاعتدال از فلاس نقل میکند که ابوداود گفته است: وی احادیث بیسند و مرسل شخصی به نام اعمش را نقل نموده است.
نیز در تذکرة الحفاظ گوید:
ابن حبّان دربارهاش گفته است: چیزی نیست (یعنی شخص قابل اعتمادی نیست).
تذکر: متأسفانه ابوداود در موارد دیگری، گاه شخصی را
تکذیب نموده، اما بعداً خودش از او حدیث نقل کرده است.
این حدیث را طبرانی در المعجم الاوسط نقل کرده و در سندش، شخصی است به نام ولیدبن عبدالله ابن جمیع الزهری که ابن حبّان، نام وی را در کتاب «الضعفأ» در شمار راویان ضعیف و غیر قابل
اعتماد ذکر نموده است.
حاکم نیشابوری نیز گفته است: اولی و بهتر این بود که مسلم (نیشابوری) از این
آدم حدیثی نقل نمیکرد،
چه اینکه گویا مسلم، در صحیح خود از این فرد ضعیف الروایة، حدیث
نقل نموده است.
تذکر: از طبرانی اینگونه بیدقتیها سابقه داشته است. وی در ضمن همین حدیث میگوید: سعید بن زید (راوی این حدیث) از بدریین بوده، با این که در کتابهای متعدد، تصریح شده که وی در
جنگ بدر حضور نداشت.
ابن عبدالبر در الاستیعاب
و ابن الجزری در اسد الغایة
و ابن حجر در الاصابة
صریحاً این مطلب را نوشتهاند.
متن حدیثی که سعید بن زید نقل کرده نیز دقیقاً مشخص نیست و مضطرب است؛ زیرا در روایتی که ترمذی از وی نقل کرده
ابوعبیده نیز یکی از آن ده نفر معرفی شده؛ ولی در روایتی که حاکم نیشابوری در مستدرک
نقل نموده به جای وی، ابن مسعود معرفی شده، در روایتی که در سنن ابیداود و سنن ابن ماجه
نقل شده نه نامی از ابوعبیده است و نه نامی از ابن مسعود؛ بلکه به جای آنان نام پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ذکر شده است.
در کتاب الاستیعاب، در شرح حال ابوعبیده، به این اختلافات اشاره شده است. همچنین در روایتی که ترمذی در باب مناقب عبدالرحمن بن عوف از خود وی نقل کرده و همچنین در یکی از
احادیث سنن ابیداود
و مسند احمد بن حنبل
یکی از آن ده نفر، سعد بن ابیوقاص است. اما در روایت دیگری که آن را نیز ابوداود نقل کرده، به جای سعد بن ابیوقاص، نام سعد بن مالک ذکر شده است.
آیا اگر کسی روایتی در مدح عدهای نقل کند، که خود او یکی از آنها است، ایجاد
شک و شبهه نمیکند که این
حدیث جعلی باشد؟!
این حدیث را عبدالرحمن بن عوف و سعید بن زید نقل نمودهاند و نام خود را نیز جز این ده نفر ذکر کردهاند.
در کتب فقهی، در بحث
شهادت میگویند: شهادت کسی که ذینفع است، قبول نیست (مگر کسی که عصمتش ثابت باشد).
چرا این حدیث، از بقیه این ده نفر (هشت نفر دیگر) نقل نشده است؟! چرا در هیچ جایی نقل شده که شخصی از آن ده نفر برای اثبات مطلبی و یا
دفاع از خود به آن استدلال کرده باشد؟! آیا به گوش آنان نرسیده بود؟! آیا آنان هیچ گاه حدیثی را درباره
فضایل خود نقل نمیکردند؟! مسلم است که چنین نبوده است.
چرا در روز
سقیفه که بر مسئله خلافت، اختلاف بود و مهاجرین برای لیاقت خود فضایلی را نقل میکردند، به این
حدیث استدلال نکردند؟! آیا این احتمال را در
ذهن تقویت نمیکند که در آن زمان چنین حدیثی وجود نداشته و بعدها جعل شده است.
اگر در آن زمان چنین حدیثی وجود داشت، چرا هنگامی که
خلیفه سوم، در منزلش مورد محاصره کسانی که خونش را
حلال میدانستند، قرار گرفت و خواهان برکناریش بودند و میخواستند وی را بکشند و خلیفه نکاتی را در
فضیلت خود بیان نمود، نامی از این حدیث نبرد؟! چرا هیچکس از طرفدارانش در دفاع از وی این حدیث را نقل ننمود؟!
آیا این حدیث، با جنگ برخی از این ده نفر با یکدیگر (مانند
جنگ جمل ) و حلال دانستن خون یکدیگر سازگار است؟ چگونه بهشتیان،
شمشیر علیه یکدیگر کشیدند و ریختن
خون یکدیگر را حلال دانستند؟!
پایگاه حدیث نت.