انحصار اهل بیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: اهل، بیت،
اهل بیت،
اعجاز قرآن،
آیه تطهیر.
پرسش: دلایل اختصاص اهل بیت در چند نفر چیست؟
پاسخ: بهترین
دلیل آیه تطهیر و
آیات مرتبط به این موضوع هست.
در اثبات انحصار کلمهی "
اهل البیت" در
آیهی تطهیر، به پنج تن
آل عبا (ع)، میتوان
دلایل دلالتی ( دلایل دلالتی، همان خود
گواهی لفظ است که در
فهم معنای متون به کار میرود و گاهی ملازم با
قراین کلامی و
احوالی خاصی شده و در بیان منظور و مراد از متن به درجهی صراحت،
نص و عدم احتمال خلاف میرسد.) و
روایتی متعددی را که مورد پذیرش عموم
اهل سنت و
شیعه است اقامه کرد.
قرآن کریم،
کلام الهی است و جنبههای
اعجاز در آن فراوان است. اما آنچه که راحتتر از دیگر موارد، در دسترس ما است، موضوع
فصاحت و
بلاغت آن است؛
یعنی هیچ گونه خطای ادبی در چینش و
اسلوب، انتخاب
واژهها و یا به کاربردن
کلمات در این
مصحف شریف موجود نیست.
میدانیم که در
زبان عربی - برخلاف
فارسی - مخاطبین
مؤنث ضمایر و کلمات خاص خود را دارند. و در ارجاع یک
ضمیر جوانب فراوانی را در نظر میگیرند.
مثلاً در جمعی که تعداد مؤنث به نحو قابل توجه بیشتر از
مذکرها باشد، ضمیر مؤنث آورده میشود.
حال اگر خلاف آن رخ داد؛ یعنی در خطاب به جمعی که اکثراً مؤنث هستند ضمیر مذکر به کار رفت، کاری است
غلط و مغایر با
قوانین زبان عرب. و کسی که مرتکب چنین چیزی شود؛ یعنی ضمیر مؤنث را مذکر و مذکر را مؤنث به کار بَرَد مورد
استهزا قرار میگیرد چه رسد به
قرآن کریم که کلام الهی و
معجزهی جاوید
پیامبر اسلام (ص) است.
در متن آیهی تطهیر آمده است... عنکم... یطهرکم.... که ضمایر آن مذکر میباشد. این در حالی است که خداوند خوب میداند که تعداد زنان سرای پیامبر (ص) بسی بیشتر از مردان
آن است. با چنین فرضی، اگر بخواهیم آیهی فوق را، راجع به تمام خاندان و عموم
اهل بیت پیامبر بدانیم؛ باید بگوییم که یک خطای ادبی محرز را در فرمایشات
خداوند علیم و حکیم و در لابه لای آیات قرآنی، یافتهایم که آن استفادهی دو ضمیر مذکر، به جای مؤنث است. خطایی که بسیار واضح و غیر قابل انکار میباشد.
مشخص است که این امر، با کلیت باورهای یک
مسلمان مبنی بر
اعجاز قرآن، علم و حکمت الاهی و... مغایرت داشته و پذیرفتنی نیست. پس باید مرجع ضمیر، طوری باشد که ارجاع دو ضمیر مذکر به آن، مشکلی ایجاد نکند. و این نمیشود مگر این که ضمایر در آیهی تطهیر را، راجع به
اهل بیت پیامبر در خانهی فاطمه(ع) بدانیم؛ یعنی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)
کلمهی
أهل ( چرا که کلمهی اهل، برای بیان
رابطه نسبی و
اختصاص گروهی خاص نسبت به شخص یا جایی به کار میرود.)
در
زبان عربی همانند
لغت أهالیِ - با کسره - در
زبان فارسی، دایم الأضافهی
معنوی است؛ یعنی باید تکیهگاه و
مضاف الیه داشته باشد تا معنای لغویاش مشخص شود مثل
اهل الکتاب، (وقالت طائفةٌ من اهلِ الکتاب»)،
أهل الأیمان،
أهل النِّفاق و....
پس قسمتی از بار معنایی کلمهی اهل را مضاف الیه آن به دوش میکشد.
در آیهی شریفه
تطهیر نیز، اگر بخواهیم منظور از اهل را بدانیم. میباید که در ابتدا معنای البیت مشخص شود.
بیت یعنی خانه، سرا، کاشانه و... که همه برگرفته از کلمهی
مأوی به معنای جایگاه است. حال این که منظور از مأوی و جایگاه در کاربردهای گوناگون چیست؟! را باید قراین ملازم کلام، اعم از قراین داخلی یا خارجی،
تبیین کند.
دربارهی موضوع مورد بحث؛ یعنی اهل البیت نیز این مطلب جریان دارد؛ یعنی اگر
قرینهای برای
تخصیص،
تعمیم و یا
تبیین مراد الهی از البیت، به دست نیامد با فرض چشم پوشی از اشکال ادبی در کلام، میتوان معنای اهل البیت را تمام منسوبان به
پیامبر، در خانههای حضرتش دانست. که در این صورت منظور از بیت، خانههای زندگانی، یا منازل مسکونی خواهد بود.
اما با کمی دقت در برخی قراین خارجی، مثل احوال
نزول آیه، پی به
بطلان مطلب فوق، خواهیم برد؛ زیرا با وجود این که
آیه در منزل
ام سلمه نازل شده است، به
تصریح خود پیامبر (ص) او، داخل در عنوان
اهل بیت نیست. در حالی که اگر منظور از بیت، همان منزل مسکونی بود، ام سلمه که آیه در منزل وی نازل شده است میباید اولین مخاطب آیه باشد و از هر کس دیگر در کسب این عنوان
اولویت داشته باشد.
اما پیشتر، ثابت شد که این ادعا برخلاف واقعیت است.
"ام سلمه (رض) میگوید که پیامبر در خانه (من) بود و خوراکی (مقابل خویش) داشت، تا این که
فاطمه(ع) داخل شد و پیامبر (ص) فرمودند که (ای فاطمه)
همسر و پسرانت را به سوی من فرا خوان. پس
علی،
حسن و
حسین (ع) آمدند و نشستند. در حالی که (از آن خوراک) میخوردند؛ پیامبر (ص) به
خواب رفت.
در آن هنگام، زیر پیامبر (ص) یک
عبای خیبری بود و من (ام سلمه) نیز در اتاق (مجاور) در حال
نماز بودم.
سپس خداوند، آیهی تطهیر را نازل کرد؛ و بعد، پیامبر (ص) با اضافهی عبا، روی ایشان (علی، فاطمه، حسن و حسین)را نیز پوشانید.
سپس دستان مبارک را بیرون آورده، روی به
آسمان کرده و فرمودند: الاهی، اینان اهل بیت من و مختص به من هستند،
پلیدیها را از ایشان دور کن و
پاکیزه بدارشان.
من در آن زمان سرم را داخل اتاق آنها کرده و پرسیدم: من هم با شما هستم یا رسول الله؟! وی فرمودند: تو برخیری تو برخیری".
بدین وسیله، پیامبر (ص) در ضمن تأیید ام سلمه (رض) وی را داخل در جرگه اهل بیت(ع)
ندانستند.
روایات متعددی با مضمون فوق، در مجامع حدیثی
اهل تسنن وجود دارد. این همان
روایت معروفی است که نزد
تشیع، به
حدیث کساء شهرت دارد و در بیشتر
کتب حدیثی و
ادعیه، به چشم میخورد.
شایان ذکر است که
منابع روایات ذیل صرفاً از
کتب اهل سنت استفاده شدهاند. هر چند که معادل آنها در
منابع حدیثی شیعه، بسیار وجود دارد.
گروه اول روایاتی هستند که فرمایشات و
اقوال پیامبر را نسبت به مدلول کلمهی اهل البیت در آیهی شریفهی
تطهیر، بیان میدارند.
محمد بن المثنی، با رساندن
سند به
سعید خدری، میگوید که
رسول خدا (ص) فرمودند: این
آیه " إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجسَ اهل البیت و یطهرکم تطهیرا"
در حق پنج نفر نازل شده است. من،
علی،
حسن،
حسین و
فاطمه (ع).
گروه دوم، روایاتی هستند که پس از
تبیین قولی مراد از کلمهی اهل البیت، وارد شدهاند و به بیان فعلی آن مطلب در سیرهی رفتاری حضرت
پیامبر (ص) پرداختهاند.
ابن وکیع با رساندن
سند روایت به
أنس میگوید که وی میگفت: "
پیامبر (ص) در طول مدت شش ماه پس از
نزول آیهی تطهیر، هرگاه که برای
نماز، خارج میشدند، در مقابل خانهی فاطمه (ع) میفرمودند: الصلاة اهل البیت؛ إنما یرید الله...".
گروه سوم روایاتی هستند که جنبهی
تاریخی داشته و
افعال و
تفکرات مردم آن دیار را نسبت به آیهی تطهیر و مخاطبین آن
بیان میکند. با توجه بدان
روایات باید گفت به قدری این مطلب - انحصار آیهی تطهیر به
پنج تن آل عبا (ع)- میان
مسلمین شهرت پیدا کرده بود که هرگاه یکی از ایشان را میدیدند، میگفتند فلانی را که از
اهل بیت است دیدم. و یا به هم اشاره کرده و میگفتند که فلانی از اهل بیت است. به عنوان مثال، میتوان در این باره به داستان
أبی مجلز اشاره کرد که تفصیل آن در
کتب تفسیری اهل تسنن آمده است.
اسلام کویست.