• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نسخ در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: نسخ، قرآن.

پرسش: نسخ در قرآن را به تفصیل بیان کنید؟




نَسخ، از مسائل بحث انگیز قرآن کریم است و ماهیت، امکان، مصادیق و مسائل آن، مباحث گسترده‌ای را در قرآن پژوهی برانگیخته است. محصول این مباحث، به‌گونه مستقیم یا غیر مستقیم، بر علومی همچون تفسیر و فقه اثر می‌گذارد. اهمیت دانش ناسخ و منسوخ در پژوهش‌های تفسیری پوشیده نیست. در کوشش‌های فقهی نیز نگاه به این دانش ضروری است؛ زیرا فقیه برای استنباط احکام شرعی از قرآن، باید آیات منسوخ را بازشناسد تا مبادا آنها را (به فرض وجود) مبنای استنباط‌های فقهی قرار دهد. نسخ همچنین، در علم کلام و فلسفه دین، با برخی مسائل مهم همانند بداء، علم و قدرت خداوند، قضا و قدر و فلسفه تشریع پیوند دارد.
روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیز از اهمیت دانش ناسخ و منسوخ در تفسیر قرآن و بیان احکام سخن گفته و بازشناختن موارد نسخ و آشنایی با مسائل آن را از دانش‌های بنیادی و پیش نیاز فهم قرآن و اظهار نظر در معارف دینی دانسته‌اند.
پژوهشگران علوم اسلامی آثار پر شماری در باره نسخ پدید آورده و به تفصیل از آن سخن گفته‌اند، به گونه‌ای که بخش چشم‌گیری از نگاشته‌های علوم قرآنی در باره نسخ، ناسخ و منسوخ است. افزون بر آثار مستقلی که به این موضوع پرداخته‌اند، بسیاری از آثار دیگر قرآنی و تفسیری هر یک به مناسبتی بدین موضوع نظر کرده و در باره آن سخن گفته‌اند.
[۲] درآمدی بر تاریخ علوم قرآنی، ص۳۰۷ - ۳۱۸.
(نویسنده کتاب درآمدی بر تاریخ علوم قرآنی، ۸۶ اثر را برشمرده است.)


نسخ به معنای برداشتن و زایل نمودن امری و نهادن امری دیگر به جای آن است. همچنین این واژه، گاهی به معانی برداشتن و زایل نمودن امری، انتقال چیزی از جایی به جایی دیگر، تغییر و تبدیل آن از حال و شکلی به صورت دیگر، و استنساخ و نگارش متنی به طور دقیق از روی نوشته‌ای دیگر به کار می‌رود. (ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه: النون و السین و الخاء اصل واحد، الا انه مختلف فی قیاسه: قال قوم: قیاسه رفع شیء واثبات غیره مکانه، و قال آخرون: قیاسه تحویل شیء الی شیء. قالوا: النّسخ نسخ الکتاب و النّسخ امر کان یُعمل به من قبل ثمّ یُنسخ بحادث غیره، کالایه ینزل فیها امر ثمّ تنسخ بآیة اخری، و کلّ شیء خَلَف شیئاً فقد انتسخه. و انتسخت الشمس الظلِّ و الشیب الشباب...» ) ازهری: «الزجّاج: النسخ فی اللغة ابطال شیء و اقامة آخر مقامه. و العرب تقول: نسخت الشمس الظلّ: اذهبت الظلّ و حلّت محلّه. و النسخ اکتتابک کتاباً عن کتاب حرفاً بحرف...لانه قام مقامه. و قال اللیث: النسخ ان تزایل امراً کان من قبل یُعمل به ثمّ تنسخه بحادث غیره. عن ابن الاعرابی: النسخ تبدیل الشیء من الشیء و هو غیره، و النسخ نقل الشیء من مکان الی مکان و هو هو»ابن منظور: «النسخ: ابطال الشیء و اقامة آخر مقامه. قال الفرّاء و ابو سعید: نسخ الشیء بالشیء، ‌ای ازاله به و اداله ؛ و الشیء ینسخ الشیء‌ ای یزیله و یکون مکانه» راغب: «النسخ ازالة شیء بشیء یتعقّبه»


مادّه نسخ و مشتقات آن، چهار بار در قرآن کریم به کار رفته و در همه این موارد این واژه به معنای لغوی آن است. این موارد عبارت‌اند از:

۳.۱ - آیه ۱۰۶ سوره بقره

«مَا نَنسَخْ مِنْ ءَایَةٍ اَوْ نُنسِهَا نَاْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَآ اَوْ مِثْلِهَآ اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ؛ هر آیه‌ای را نسخ کنیم یا آن را از یاد ببریم، بهتر از آن، یا همانند آن را می‌آوریم. آیا ندانسته‌ای که خدا بر هر چیزی توانا است.»
نسخ در این آیه، در معنای لغوی آن یعنی ازاله امری و جایگزین کردن امری دیگر به کار رفته و شامل نسخ تشریعی (یعنی جایگزین شدن حکمی از احکام الهی (و نسخ تکوینی) یعنی جایگزین شدن آیه‌ای از آیات تکوینی الهی مانند پیامبر و امام به جای پیامبر و امامی دیگر) می‌شود. (چنان که از امام صادق (علیه‌السّلام) در تفسیر این آیه آمده: یقول[اللَّه ]: ما نمیت من امام او ننسه ذکره، نات بخیر منه من صلبه مثله گفتنی است که بداء نیز یکی از مصادیق نسخ تکوینی محسوب می‌شود.)

۳.۲ - آیه ۵۲ سوره حج

«وَ مَآ اَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَ لَا نَبِیٍّ اِلَّآ اِذَا تَمَنَّی اَلْقَی الشَّیْطَنُ فِی اُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَنُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُءَایَتِهِ؛ هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر این که چون آرزو می‌کرد [یا چیزی تلاوت می‌کرد] شیطان در آرزوی وی [یا تلاوتش]، القائات خود را وارد می‌ساخت، ولی خداوند وسوسه‌های شیطان را از میان می‌برد [نسخ می‌کند] و آن گاه آیات خویش را استوار می‌کند.»
در این آیه نیز مراد از نسخ همان معنای لغوی آن یعنی پاک کردن القائات و آرزوهای شیطانی و جایگزین کردن آیات الهی به جای آن است.


«وَلَمَّا سَکَتَ عَن مُّوسَی الْغَضَبُ اَخَذَ الاَْلْوَاحَ وَفِی نُسْخَتِهَا هُدًی وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ؛ چون خشم موسی فرو نشست، الواح را برگرفت. و در نوشته [رونویس] آن، برای آنهایی که از پروردگارشان بیمناک‌اند، هدایت و رحمت بود.»
نسخ کردن کتاب و نسخه برداری از آن، نیز از همان ریشه لغوی اخذ شده است؛ زیرا هنگامی که انسان از کتابی نسخه برداری می‌کند، مانند آن است که کتاب اصلی را کنار گذاشته و آن را تبدیل به نسخه جدید کرده است و لذا در آیه‌ای دیگر به جای کلمه «نسخ» که در آیه ۱۰۶ بقره به کار رفته، کلمه «تبدیل» نهاده شده است:
«وَ اِذَا بَدَّلْنَآ ءَایَةً مَّکَانَ ءَایَةٍ وَ اللَّهُ اَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ اِنَّمَآ اَنتَ مُفْتَرِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ. هنگامی که آیه‌ای را به آیه‌ای دیگر تبدیل کنیم (با این که خدا به آنچه نازل کرده داناتر است) می‌گویند: به خدا افترا بسته ای، ولی بیشتر آنها نمی‌دانند.»


«هَذَا کِتَبُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِ اِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ این کتاب ما است که با شما به حق سخن می‌گوید (و اعمال شما را بازگو می‌کند) ما آنچه را انجام می‌دادید نسخه برداری می‌کردیم.»
استنساخ در این آیه نیز، از «نسخ» گرفته شده، و به معنای نسخه برداری از اعمال انسان است. گویا کتاب اصلی که خودِ اعمال است، در قیامت، تبدیل به نسخه جدیدی می‌گردد که این نسخه، نامه اعمال نامیده می‌شود، واصل اعمال، کنار گذاشته می‌شود.
بنا بر این، نسخ در قرآن کریم، اعم از نسخ تکوینی و تشریعی، و نیز اعم از تخصیص و تقیید احکام تشریعی است؛ بلکه شامل هرگونه تغییر در مفادّ آیات الهی می‌گردد. تعبیر (مَا نَنسَخْ مِنْ ءَایَةٍ) و (اِذَا بَدَّلْنَآ ءَایَةً مَّکَانَ ءَایَةٍ) نیز می‌تواند قرینه‌ای دیگر برای تایید این مدّعا باشد.
در روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیز «نسخ» در همین مفهوم عام به کار رفته و به همین دلیل، تفسیر قرآن و بیان احکامی شرعی بدون آشنایی با ناسخ و منسوخ، ممنوع اعلام شده است.


بررسی تاریخی تعاریف دانشمندان از اصطلاح نسخ نیز نشان می‌دهد که در آغاز، هرگونه تغییر در بیان حکم شرعی (حتی تخصیص عام، تقیید مطلق، و بیان مجملِ پیشین) را نسخ می‌گفته‌اند؛ زیرا همه این موارد را در یک مفهوم، مشترک می‌دانسته‌اند و آن عبارت است از: «عدم اراده حکم سابق به حسب ظاهر».
بدین ترتیب در دوره نخست، تفاوت چندانی میان معنای لغوی نسخ و مفهوم آن در قرآن و حدیث و نیز معنای اصطلاحی آن نبوده، و به عبارت دیگر، نسخ اصطلاحی، در گذشته، معنای عامّی داشته که نسخ اصطلاحی در دوره‌های اخیر یکی از مصادیق آن بوده است. (الناسخ و المنسوخ تالیف سدوسی (م ۱۱۷ ق) که تعداد نسخ‌های قرآن کریم را پرشمار دانسته است.)


هنگامی که سیر نگارش در باره ناسخ و منسوخ رونق یافت، دانشمندان بویژه اُصولیان، قیود و شروطی بر مفهوم پیشین افزودند و تعاریفی محدودتر به دست دادند و تغییرهایی مانند تقیید و تخصیص را از دایره شمول آن بیرون راندند. بررسی نظریه‌های دانشمندان از قرن چهارم به بعد حاکی است که در همین دوره نیز این مفهوم تغییراتی یافته
[۱۵] پازوکی، علی کربلایی، «نسخ در نگاه تحقیق»، بینّات، ش ۲۹، ص۷۱-۷۳.
و سرانجام در روزگار معاصر تعریفی بسیار محدود از نسخ مطرح شده است.
بنا بر این تعریف، نسخ عبارت است از «رفع حکم سابق (که بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشته) به تشریع حکم لاحق، به گونه‌ای که امکان جمع میان آنها نباشد».

۷.۱ - کلیدواژگان

برای روشن شدن این تعریف بایسته است کلیدواژگان آن را شرح دهیم:

۷.۱.۱ - حکم

مراد از حکم (ناسخ یا منسوخ)، حکم شرعی (تکلیفی یا وضعی) است. بدین روی، تغییراتی که بیرون از این حوزه رخ می‌دهند، از بحث ناسخ و منسوخ بیرون‌اند. برای مثال، اگر با تشریعی، حکمی عقلی (همانند اباحه اصلیه) از میان برود، نسخ رخ نداده است.

۷.۱.۲ - اقتضای دوام

مراد، این است که حکم سابق به زمانی معیّن، محدود نشده باشد. چنانچه حکمی به صراحت به زمان معینی محدود باشد، از تعریف مصطلح نسخ بیرون است؛ زیرا در این صورت با فرا رسیدن زمان مورد نظر، حکم، خود به خود، از اعتبار می‌افتد.

۷.۱.۳ - عدم امکان جمع

این قید بدین معناست که باید میان حکم سابق و لاحق، تباین کلی (تضاد) برقرار باشد.
[۱۶] معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی القرآن، ج۲، ص۲۶۷.
روشن است که در این صورت، جمع آنها در موضوع و زمان واحد امکان پذیر نیست. بدین سان، «تخصیص» و «تقیید» از تعریف نسخ بیرون می‌روند؛ زیرا گاه حکم سابق، عام یا مطلق است و حکم لاحق، خاص یا مقیّد. در این صورت، حکم لاحق، مخصِّص یا مقیِّد حکم سابق است، نه ناسخ آن و در حقیقت، از گستره حکم سابق می‌کاهد؛ ولی به کلی آن را بر نمی‌دارد. این خود گونه‌ای جمع عرفی است و از دایره نسخ بیرون است. از این رو، تفاوت میان نسخ و تخصیص در آن است که نسخ، رفع حکم سابق از همه افراد موضوع است و تخصیص، رفع حکم از برخی افراد.
تذکر این نکته لازم است که تضاد میان ناسخ و منسوخ، ظاهری (یا مجازی) است، نه حقیقی؛ زیرا بازگشت پدیده نسخ در حقیقت به زمان و مدت حکم است، بدین معنا که حکم منسوخ، در محدوده زمانی معیّنی نافذ و معتبر است و سپس این زمان پایان می‌یابد و زمان نفوذ و اعتبار حکم ناسخ آغاز می‌گردد. توضیح آن‌که حکم سابق (منسوخ)، از آغاز موقت بوده، ولی خداوند مدت آن را اعلام نکرده است و به ظاهر آن را به‌گونه مطلق و دائم تشریع فرموده و سپس با تشریع لاحق (ناسخ)، مدت حکم سابق را آشکار ساخته و از پایان یافتن زمان اعتبار آن خبر داده است. به تعبیری، روح نسخ، به «تخصیص اَزمانی» در برابر «تخصیص افرادی» باز می‌گردد. روشن است که تضاد میان این دو حکم، حقیقی نیست. از این روست که صاحب نظران، نسخ قرآنی را اساساً حقیقی ندانسته و مجازی یا ظاهری شمرده‌اند.
[۱۸] محمد‌هادی معرفت، «نسخ در قرآن؛ تازه‌ترین دیدگاه‌ها»، بیّنات، ش ۴۴، ص۱۰۰ - ۱۰۱.

از این جا تفاوت میان قوانین بشری و قوانین شرعی نیز روشن می‌گردد. قوانین بشری به دلیل ضعف و جهل قانون‌گذار، هر از چند گاهی دستخوش تجدید نظر اساسی می‌شوند و دگرگون و نسخ می‌گردند؛ زیرا پس از مدتی کاستی و ناکارآمدی خود را در عرصه عمل نشان می‌دهند و جای خود را به قوانینی می‌سپارند که با آنها در تضادّ کامل‌اند. ماجرا در جعل قوانین شرعی به گونه‌ای دیگر است. می‌دانیم که در احکام شرعی، در واقع، مصالح و مفاسد موجود در اشیایند که وجوب و حرمت و نظایر آنها را طلب می‌کنند. گاه این مصالح و مفاسد موجود در اشیا موقّت‌اند و از این رو، با گذشت زمان، حکم آنها تغییر می‌کند. در چنین مواردی اراده خداوند از همان آغاز به جعل قانون موقت تعلق می‌گیرد و تجدید نظر و تغییری در حکم الهی پدید نمی‌آید.
[۲۰] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲، ص۲۶۸.
بنا بر این، آنچه با عنوان «نسخ قرآنی» مشهور است، تنها اعلام پایان یافتن زمان عمل به حکمی و آغاز شدن زمان عمل به حکمی دیگر است.


نسخ در قرآن، انواع گوناگونی تصوّر شده که عمده آنها عبارت است از:

۸.۱ - نسخ حکم و تلاوت

در این فرض، آیه‌ای که مشتمل بر حکمی است، به طور کامل از قرآن حذف شده است. نمونه‌ای که برای این نوع نسخ گفته شده، بنا بر روایتی ضعیف از عایشه است که می‌گوید: بر پیامبر آیه‌ای نازل شد با این متن:
«عَشْرُ رَضَعاتٍ مَعلُوماتٍ یُحرِمْنَ؛ ده بار شیر دادنِ معلوم، باعث حرمت می‌شود.»
سپس با آیه‌ای دیگر نسخ شد که پنج بار را کافی می‌دانست. هر دو آیه منسوخ و ناسخ، در قرآن بودند و مردم آن را تلاوت می‌کردند ولی حیوانی این دو آیه را از مصحفی که در آن ثبت بود خورد و از میان برد.
چگونه ممکن است آیاتی از قرآن که همواره مورد تلاوت و قرائت همگان بوده و حتی پس از پیامبر هم تلاوت می‌شده، پس از وفات پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) به وسیله یک بز خورده شود و هر دو آیه، از بین بروند؟!

۸.۲ - نسخ تلاوت و بقای حکم

تصور وجودِ این گونه نسخ در قرآن - افزون بر این که با همان مشکل قول به تحریف روبروست، خلاف حکمت نیز هست؛ زیرا در این حالت، حکم هست، ولی مستند آن نیست.
گفتنی است که خلیفه دوم، مدّعی بود که آیه رجم در قرآن وجود داشته و بی جهت افتاده است؛
[۲۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸ ص۱۱۳.
[۲۴] نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۱۶.
ولی کسی این ادعا را از او نپذیرفت.

۸.۳ - نسخ حکم و بقای تلاوت

در این فرض، آیه منسوخ، در قرآن موجود است؛ لیکن حکم آن، نسخ گردیده است.

۸.۴ - نسخ مشروط

نسخ مشروط، (این اصطلاح در نوشته آیة اللَّه معرفت به کار رفته، و ظاهراً مقصود، همان معنای عام نسخ است که در لغت و قرآن و حدیث به کار رفته است.) عبارت است از مقیّد کردن احکام به شروط خاصّ خود که با تغییر آن شروط (که در واقع، موضوع حکم‌اند) حکم، تغییر پیدا می‌کند.
همان‌گونه که اشاره شد، نوع اوّل و دوم نسخ، در قرآن، امکان وقوعی ندارند، همچنین نسخ به معنای چهارم، بی تردید در قرآن واقع شده است. بنا بر این، آنچه وقوع آن مورد بحث است، نسخ به معنای سوم است، بدین معنا که: آیا در قرآن، آیه‌ای هست که متن آن، موجود و حکم آن منسوخ باشد؟ پاسخ این سؤال، ضمن بررسی «شمار آیات منسوخ» خواهد آمد.


دانشمندان علوم قرآنی در باره تعداد آیات منسوخ، اختلاف نظر دارند. برخی معتقدند تعداد آیاتی که نسخ شده فراوان است، برخی بر این باورند که تعداد آنها فراوان نیست، و برخی می‌گویند اصولاً نسخ به مفهومی که در اصطلاح متاخران مطرح است در قرآن وجود ندارد.
بررسی آنچه در این باره گفته شده نشان می‌دهد که اختلاف نظر در باره تعداد آیات منسوخ یا وجود و عدم آن، ناشی از اختلاف نظر در تعریف نسخ است؛ بدین سان که اگر نسخ را به معنای تنافی و تنافر دو آیه تعریف کنیم (چنان که در اصطلاح متاخران تعریف شده) باید گفت اصولاً نسخ در قرآن وجود ندارد.
اما اگر نسخ را تنافی ظاهری و بدوی دو آیه بدانیم به گونه‌ای که شامل تخصیص عام و تقیید مطلق، و بیان مجمل هم باشد (یعنی همان معنای لغوی نسخ که در قرآن و حدیث هم به همان معنا به کار رفته و در اصطلاح قدما مقصود از نسخ آن بوده است) نسخ در قرآن فراوان است.
بنا بر این، هر چه تعریف نسخ محدودتر شود، تعداد آیات منسوخ، کاهش می‌یابد تا آن جا که برخی گفته‌اند نسخی در قرآن وجود ندارد.
بر این اساس، آیات منسوخ در آثار قدما مانند قتادة بن دعامة السدوسی (م ۱۱۷ ق)، زهری (م ۱۲۴ ق) و ابن جوزی (م ۵۹۷ ق) پر شمار است.
[۲۸] الضامن، تحقیق حاتم صالح، ص۱۰۹. این مجموعه شامل کتاب‌های زیر است: ۱. کتاب الناسخ و المنسوخ للسّدوسی، ۲. المصفّی باکف اهل الرسوخ لابن الجوزی، ۳. ناسخ القرآن و منسوخه لابن البازی، ۴. الناسخ و المنسوخ للزهری.

شمار آیات منسوخ به عقیده ابن جوزی ۲۴۷، از منظر ابن حزم ۲۱۴، به باور ابن سلامه ۲۱۴، از نگاه نحاس ۱۳۴ و به گفته سیوطی ۲۰ آیه است.
[۲۹] جبری، عبد المتعال محمود، الناسخ و المنسوخ بین الاثبات و النفی، ص۱۰۹.
آیة اللَّه خویی (رحمه‌اللَّه‌علیه) ضمن ردّ سخن کسانی که نسخ را در قرآن پر شمار دانسته‌اند، تنها یک آیه را منسوخ دانسته است.
[۳۰] موسوی خوئی، ابو القاسم، البیان، ص۲۷۳.
[۳۱] موسوی خوئی، ابو القاسم، البیان، ص۳۸۰.
آیة اللَّه معرفت (رحمه‌اللَّه‌علیه) نیز فراوانی نسخ را باور نداشت و در طول عمر خویش، دو نظر را در این باره ابراز داشته است. در آغاز و برای مدتی طولانی، تنها چند آیه معدود، مانند آیه امتاع، آیه نجوا و آیه عدد مقاتلین را از موارد نسخ می‌شمرد،
[۳۵] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۲۷۹.
[۳۶] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۲۸۰.
[۳۷] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۲۹۱.
[۳۸] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۰.
[۳۹] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۱.
[۴۰] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۳.
[۴۱] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۵.
[۴۲] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۶.
[۴۳] معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۲۵.
اما در پایان عمر، با عبور از نظر استاد خویش، آیة اللَّه خویی (رحمه اللَّه علیه)، نسخ همین آیات را نیز مقبول ندانسته و برای هر یک از آنها، تفسیر و برداشت‌های نوینی ارائه داد. (این نظر، در مصاحبه با ایشان به صورت شفاهی ابراز شد و استاد فرصت بازبینی و تنقیح آن را نیافت.
[۴۴] فصل نامه بیّنات: ش ۲۴ (زمستان ۸۳)، ص۱۰۶، مصاحبه.



نتیجه به دست آمده از مجموعه مباحث پیشین را این گونه خلاصه می‌کنیم:
۱. نسخ به معنای تنافی آیات قرآن، مطلقاً در این کتاب آسمانی وجود ندارد. «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَفًا کَثِیرًا» و چنین معنایی از واژه نسخ در کاربردهای قرآنی و روایی، نمی‌تواند مراد باشد.
۲. در آیاتی از قرآن و روایات فراوانی از اهل بیت (علیهم‌السلام)، به صراحت اعلام شده است که شماری از آیات قرآن نسخ گردیده است. از این رو، انکار کلی وجود نسخ در قرآن، صحیح نیست و با آیات و روایات معارض است.
۳. با توجه به فراوانی آیات و روایات اشاره کننده به نسخ در قرآن، ادعای محدود بودن نسخ به یک مورد نیز تمام نیست. حتی پذیرش دو یا سه مورد نسخ در قرآن نیز نمی‌تواند تبیین‌گر این شمار از آیات و روایات دال بر نسخ در قرآن باشد.
۴. اشکال اصلی در این مبحث، ناشی از خلط معنای لغوی واژه نسخ یا معنای اصطلاحی آن است. همان‌گونه که قبلاً بیان شد معنای لغوی نسخ، هر گونه تغییر، تبدیل، تخصیص و تقیید را شامل می‌شود، در حالی که معنای اصطلاحی واژه نسخ (بویژه در مباحث اصول فقه) تنها به تنافی غیر قابل جمع میان دو حکم و اعتبار شرعی نظر دارد.
اصطلاح «نسخ» مربوط به دوره میانی و متاخر است. از این رو نمی‌توان واژه نسخ در آیات، روایات پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) و اهل بیت (علیهم‌السّلام) را بر این اصطلاح متاخر از زمان نزول آیات و صدور روایات حمل نمود. حتی در اصطلاح عالمان کهن (از مفسران و فقیهان) نیز، معنای لغوی واژه نسخ اراده شده است نه معنای اصطلاحی آن.
۵. گستردگی معنای لغوی واژه نسخ و اشاره فراوان آیات و روایات به وجود نسخ در قرآن، روشن می‌سازد که کاربرد قرآنی واژه نسخ، مطابق با معنای لغوی بوده و هرگونه تغییر در حکم (از جمله تخصیص و تقیید) را شامل می‌شود.
این معنا از نسخ، مصداق‌های متعددی در قرآن دارد و برخی از آنها در روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) بیان شده است که گزارش آن در قسمت‌های پیشین گذشت. روایات بیان کننده مصادیق نسخ قرآنی و همچنین آیات و روایات دال بر نسخ در قرآن، قابل پذیرش است و نیاز به توجیه و تاویل ندارد.


۱. الناسخ و المنسوخ، سدوسی، ص۱۰ - ۱۷ (مقدمه).    
۲. درآمدی بر تاریخ علوم قرآنی، ص۳۰۷ - ۳۱۸.
۳. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۲۴.    
۴. الازهری، محمّد بن احمد، معجم تهذیب اللغة، ج۷، ص۸۴.    
۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳ ص۶۱.    
۶. راغب الاصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۹۰.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۶.    
۸. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۴ ص۱۱۶.    
۹. حج/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۴.    
۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۱.    
۱۲. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۹.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۰۶.    
۱۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۱.    
۱۵. پازوکی، علی کربلایی، «نسخ در نگاه تحقیق»، بینّات، ش ۲۹، ص۷۱-۷۳.
۱۶. معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی القرآن، ج۲، ص۲۶۷.
۱۷. موسوی خوئی، ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۷۹ - ۲۸۰.    
۱۸. محمد‌هادی معرفت، «نسخ در قرآن؛ تازه‌ترین دیدگاه‌ها»، بیّنات، ش ۴۴، ص۱۰۰ - ۱۰۱.
۱۹. موسوی خوئی، ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۷۹.    
۲۰. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲، ص۲۶۸.
۲۱. جوهری، أبو القاسم، کتاب الموطأ، ج۱، ص۴۲۵.    
۲۲. النسائی، ابو عبدالرحمن، سنن النسائی، ج۶، ص۱۰۰.    
۲۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸ ص۱۱۳.
۲۴. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۱۶.
۲۵. موسوی خوئی، أبو القاسم، البیان، ص۲۰۲.    
۲۶. موسوی خوئی، أبو القاسم، البیان، ص۲۸۵.    
۲۷. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۲۵.    
۲۸. الضامن، تحقیق حاتم صالح، ص۱۰۹. این مجموعه شامل کتاب‌های زیر است: ۱. کتاب الناسخ و المنسوخ للسّدوسی، ۲. المصفّی باکف اهل الرسوخ لابن الجوزی، ۳. ناسخ القرآن و منسوخه لابن البازی، ۴. الناسخ و المنسوخ للزهری.
۲۹. جبری، عبد المتعال محمود، الناسخ و المنسوخ بین الاثبات و النفی، ص۱۰۹.
۳۰. موسوی خوئی، ابو القاسم، البیان، ص۲۷۳.
۳۱. موسوی خوئی، ابو القاسم، البیان، ص۳۸۰.
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۳۳. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۲.    
۳۴. انفال/سوره۸، آیه۶۵.    
۳۵. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۲۷۹.
۳۶. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۲۸۰.
۳۷. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۲۹۱.
۳۸. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۰.
۳۹. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۱.
۴۰. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۳.
۴۱. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۵.
۴۲. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۰۶.
۴۳. معرفت، محمد‌هادی، التمهید، ج۲ ص۳۲۵.
۴۴. فصل نامه بیّنات: ش ۲۴ (زمستان ۸۳)، ص۱۰۶، مصاحبه.
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    



سایت حدیث نت، برگرفته از مقاله «نسخ در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۰.    



جعبه ابزار