مسلک اکنکار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عرفان نظری، اکنکار.
پرسش: مسلک "اک" و یا "اکنکار" چه مسلک و مرامی است؟ آیا چنین مسلکی میتواند حق باشد؟
پاسخ: عقیده اکنکار آن است که سوگماند با
روح یا توازی افراد از طریق صوت یا نور ارتباط برقرار میکند. هـدف اصـلـی چـلا (دانشجوی اک) رسیدن به خودشناسی و در نهایت شناخت خداست. وقتی شناخت خدا حاصل شد، آنگاه چلا همکار حقیقی خدا خواهد شد.
این فرقه ازسویی از دیدگاه بزرگان دینشناس، یک مسلک مسروقه است. و از سویی دیگر رهبران این گروه از جایگاه
عصمت برخوردار نبودند و چه بسا همه این امور زایده خیالات شان بوده باشد. با نگاهی به عقایدی که در این مختصر عرضه شد به این نتیجه خواهیم رسید که برخی از این عقاید هیچگونه سنخیتی با تعالیم
وحی و معصومان ندارند و از اساس بی اعتبار هستند.
نام این فرقه، اکنکار (Eckankar) که پال توئیچل در ۱۹۶۵ آن را پایهگذاری کرد. برخی در منبع تعالیم وی تردید کردند ولی او مدعی شد که منبع تعالیمش از شهود است که طی آن تعالیم را از «سلسله اساتید اک» به عنوان استاد زنده اک به دست آورده است.
۱. اکنکار را عقیده بر آن است که سوگماند با
روح یا توازی افراد از طریق صوت یا نور ارتباط برقرار میکند. هـدف اصـلـی چـلا (دانشجوی اک) رسیدن به خودشناسی و در نهایت شناخت خداست. وقتی شناخت خدا حاصل شد، آنگاه چلا همکار حقیقی خدا خواهد شد.
۲.
خودشناسی و
خداشناسی، هر دو از راه
طی الارض (همزمان در دو مکان بودن) یا آن چه امروزه از سوی
اکیستها «سفر روح» نامیده میشود، حاصل میگردد.
۳. اکنکار را دینی میدانند که به طور دایم در حال تغییر و تحول است، و همین موجب میشود که اکیستها اتکای شدیدی بر رهبران دینی خویش داشته باشند.
۴. اکیستها نیز مانند
بوداییان و
هندوها، به کرمه یا عقیده بدهی روحانی به گذشته باور دارند. هدف هر فرد، رهایی از بدهی کرمه در زندگانی گذشته و یکی شدن با خداست.
۵. تمرین دیگر، عبارت است از تمرکز روی نور و صوت یا چیزی که به شکل روحانی
ماهانتا معروف است. بیش از یکصد تمرین روحانی گوناگون در اکنکار هست که از جمله آن، خواندن «HV» است و عقیده بر این است که این واژه نام قدیمی خداست و....
در نقد این فرقه توجه به این نکته از اهمیت برخوردار است که برای اطمینان از تعالیم هر دین و آئینی باید تعالیم و قضایای مطرح آن را با معیار عقل و سخن معصومان سنجید.
این فرقه ازسویی از دیدگاه بزرگان دینشناس، یک مسلک مسروقه است. و از سویی دیگر رهبران این گروه از جایگاه عصمت برخوردار نبودند و چه بسا همه این امور زایده خیالات شان بوده باشد. با نگاهی به عقایدی که در این مختصر عرضه شد به این نتیجه خواهیم رسید که برخی از این عقاید هیچگونه سنخیتی با تعالیم وحی و معصومان ندارند و از اساس بی اعتبار هستند.
یکی از وظایف هر مسلمان، اعتقاد و پذیرش اصول اساسی دین و مذهب است، به طوری که فقهای گرامی فرمودهاند: عقیده
مسلمان به
اصول دین، باید از روی دلیل باشد.
اگر این عقاید و اصول را بدون دلیل قبول کرده باشد، همیشه خطر سقوط در پرتگاههای انحراف برای او وجود دارد. امروز که جاذبههای مکاتب انحرافی بسیار زیاد شده است، این حکم اسلام بیشتر خودش را نشان میدهد. یکی از این مکاتب، مذهب "اک" یا " اکنکار " است. در باره این گروه در چند محور وارد بحث میشویم: ۱.تعریف و تاریخچه. ۲.عقاید و باورها
نام این فرقه، اکنکار (Eckankar) و پایه گذار آن پال توئیچل است. تاریخ تولد وی را ۱۹۰۸، ۱۹۱۰، ۱۹۲۰ و تاریخ فوت وی را ۱۹۷۱ ضبط کردهاند. سال پایه گذاری این مسلک ۱۹۶۵ است. اکنکار در زمان انقلاب فرهنگی در دهه ۱۹۶۰، زمانی که فرهنگ جدید، مشوق حکمت رازورانه باستانی شد، پدید آمد. اکنکار به طور رسمی در ۲۲ اکتبر ۱۹۶۵ در سان دیاگو کالیفرنیا به صورت یک سازمان غیر انتفاعی تاسیس شد.
توئیچل در دوران جوانی به فعالیتهای گوناگونی پرداخته، اما تلاش کرده تا از آن به عنوان ابزاری برای بیان واقعیتهای زندگیاش استفاده کند. از این رو، وی آثاری از خود برجای نهاد که به دلیل ابهامات موجود در آن، سالها طول میکشد تا تاریخ دانان از آنها سر در آورند.
عمدهترین سردرگمی، مربوط به تعیین زمان، مکان و طبیعت تولد توئیچل و نیز ویژگیهای مربوط به اوایل زندگی وی است. پال توئیچل در سال ۱۹۴۲ وارد نیروی دریایی شد و در همین سال با کامیل بالو (Camil Balloew)
ازدواج کرد.
در این ایام، زندگیاش را با روزنامه نگاری شروع کرد و با نامهای مختلف برای نشریات دورهای گوناگون قلم میزد. در همین زمان بود که به توضیح و تبیین گروههای گوناگون دینی پرداخت.
در سال ۱۹۵۰ به همراه همسرش به عضویت کــلــیــســــای خــــودشــنـــاســـی مـــونــیــســـم مـطلق (Church of Self Monism-Revelation of Absolute) و زیرشاخه دنـبـالـه روی از خـودشـناسی (Self-Realization Fellowship) در واشــنــگــتـــن درآمــد. رهـبـریایـن گـروه را سـوامـی پریماناندا (Swami Premananda) به عهده داشت که در نوشتههای آخر توئیچل از او به سودار سینق (Sudar Singh) نیز یاد شده است. به دنبال جدایی از این گروه، در سال ۱۹۵۵، پال توئیچل و همسرش نیز از هم جدا شدند. وی سپس به کیرپال سینق (Kirpal Singh) پـــــــایــــــه گــــــذار روحــــــانــــــی ساتسانگ (Ruhani Satsang) شاخهای از سنت راداسوامی پیوست.
در سال ۱۹۷۱ پال توئیچل درگذشت. داروین گـــراس (Darwin Grass) بــه عـنــوان نهصد و هفتاد و دومین استاد اک جانشین او شد. گراس باعث نزاعهای زیادی درباره اکنکار شد؛ چرا که بسیاری از طرفداران این آیین، وی را (با این که از سوی هیئتی از اعضای اکنکار، از جمله همسر پال توئیچل به این سمت انتخاب شده بــود) شـایـسـتـه جـانـشـیـنـی اسـتـاد پـیـشـیـن نمیدانستند. سرانجام گراس تمامی اختیارات و مسئولیتهایش را که به استاد زنده اک مربوط میشد، از دست داد وهارولد کلمپ به عنوان نهصد و هفتاد و سومین استاد زنده اک جانشین وی شد.
متن مـقـدس اصــلـیایـن آیین، شریعت (کی) ســوگماند (Shariyat-ki-Sugmand) است که در کنار آن، آثار پال توئیچل، کلید جهانهای سری و درآمدی بر اکنکار و آثاری ازهارولد کلمپ، رهبر نوازنده این آیین، نظیر «هنر رؤیابینی روحانی» نیز از احترام خاصی برخوردار است.
مطابق آن چه در سایت رسمی این آیین آمده، تعداد اعضای آن که در یکصد کشور دنیا پراکندهاند، تقریباً هشتادهزار نفر است.
۱. اکنکار، طریقی است برای همکار شدن با
خدا یا سوگماند (Sugmand) که نه مذکر است نه مؤنث. عقیده بر این است که سوگماند با
روح یا توازی افراد از طریق صوت یا نور ارتباط برقرار میکند. از این رو، نام دیگر اکنکار «دین صوت و نور» است. ارتباط را اک یا جریان اک میشناسند. اک طی قرون نامهای گوناگونی گرفت. روح مقدس، شبح مقدس، لوگوس، کلمه، روح القدس، بانی و وادان، شماری از این اسامی هستند. اکیستها اک را جریان قابل سماع حیات نیز تعبیر میکنند. هـدف اصـلـی چـلا (دانشجوی اک) رسیدن به خودشناسی و در نهایت شناخت خداست. وقتی شناخت خدا حاصل شد، آن گاه چلا همکار حقیقی خدا خواهد شد. در عین حال، دارای هویت فردی نیز خواهد بود. این عقیده با آن چه در آیین هندو و بودایی وجود دارد که فرد از راه فانی شدن کامل در خدا و از دست دادن تمامی هویت فردی با خدا یکی میشود، تفاوت دارد.
۲. خـودشـنـاسـی و خـداشـنـاسـی، هر دو از راه طی الارض (همزمان در دو مکان بودن) یا آن چه امروزه از سوی اکیستها «سفر روح» نامیده میشود، حاصل میگردد.
۳. اکنکار را یک دین زنده که به طور دایم در حال تغییر و تحول است، میدانند. این تغییرات مدام، موجب میشود که اکیستها اتکای شدیدی بر رهبران دینی خویش داشته باشند.
۴. اکیستها نیز مانند بوداییان و هندوها، به کرمه یا عقیده بدهی روحانی به گذشته باور دارند. هدف هر فرد، رهایی از بدهی کرمه در زندگانی گذشته و یکی شدن با خداست.
۵. تمرین دیگر، عبارت است از تمرکز روی نور و صوت یا چیزی که به شکل روحانی ماهانتا معروف است. بیش از یکصد تمرین روحانی گوناگون در اکنکار هست که از جمله آن، خواندن «HV» است و عقیده بر این است که این واژه نام قدیمی خداست، و دیگر عقاید آنان.
سطوح بالای این مسلک جدید، خالی از تعارضها و نزاعها نبوده است. مشاجره درباره اکنکار در اوایل دهه ۱۹۷۰، اندکی پیش از مرگ توئیچل شروع شد. برخی افراد در منبع تعالیم وی تردید کردند و او ادعا کرد که دیگران به دلیل عدم موافقت با تعالیم وی، زندگی او را تهدید کردند. توئیچل مدعی شد که هیچ یک از آموزههایش را از منبع بشری قرض نکرده است، بلکه حاصل تجربه شخصی وی از خداشناسی در سال ۱۹۶۵ و برآمده از شهودی است که طی آن تعالیم را از «سلسله اساتید اک» به عنوان استاد زنده اک به دست آورده است. اما این ادعاها به مشاجرات پایان نداد.
زمانی که لین، استاد مطالعات دینی، پال توئیچل را به سرقت ادبی از اساتید خویش و جـعـل تـمـام تاریخ اکنکار متهم کرد، این مشاجرات و نزاعها به اوج خود رسید. او اساساً خود را وقف اثبات این ادعا کرد که اکنکار و جنبش بیدارباش روحـانـی چـیـزی بـیشتر از سرقت از سنت راداسوامی نیستند. امروزه سایتهای ضد اکنکار متعددی وجود دارد. از این دسته است: صفحه اکنکار غیر مجاز، موج نوار عصبی حامیان مسیحی و روحانیت تحقیقی.
گفتنی است که بنا بر برخی از گزارشات، مکتب اکنکار کسانی مانند
حافظ شیرازی و
فردوسی طوسی از شاعران بزرگ ایرانی را نیز جزء پیروان، بلکه اساتید "اک" میدانند! اشخاصی که به قول خودشان تمام عرفان و مواهب الاهی را از برکت
قرآن و
اهل بیت (علیهالسّلام) میدانند.حافظ خود میگوید:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
آیا ملاکی برای دریافت صحت و سقم این تعالیم وجود دارد؟
شکی نیست که در طول تاریخ افراد زیادی مدعی عرفان بودند و مسلکهایی را هم در این باب به بشریت عرضه کردند، اما باید توجه داشت که نسبتی عمیق بین عرفان و ظواهر دینی و عقل وجود دارد، و درک این نسبت میتواند ما را از بسیاری از انحرافات نجات دهد و میتواند محکی باشد تا هر مسلکی، ادعای وصول به حقیقت را نکند.
توضیح اینکه سه مقوله
شریعت (دین)،
عقل و
عرف، پدید آورنده سیستم متعارف بشری و شکل دهنده جهان بیرونی و این سویی ما است، با توجه به ماهیت فراروند و ظاهرگریز عرفان، با دو وضعیت روبرو خواهیم بود: در نسبت با شریعت از سویی با عرفانی روبروییم که هم، پا را فراتر از حریم
دین و
شرع میگذارد و هم ملتزم به آن باقی میماند و در عین حفظ ظاهر به باطن راه میبرد و از سویی دیگر با عرفانی که خود را از شریعت میرهاند و التزام بدان را از دست میدهد. در حالت نخست، عرفان به معنای تعمیق شریعت و پیوند ظاهر دین با باطن آ ن است و در حالت دوم، عرفان از مرز شریعت عبور میکند و دین را وا مینهد و پیوند با ظاهر را به قیمت کسب باطن از کف میدهد.در نسبت با عقل از سویی با عرفانی مواجهیم که فراتر از عقل و احکام آن است؛ ولی به این معنا که آن را تعمیق میبخشد و مرزهای ظاهر آن را میگسترد و با ظاهر به فراسوی باطن پر میگشاید. از سویی با عرفانی که خود را از قید و بند عقل و لوازم آن رها کرده، از حریم ظاهری آن میگریزد و در واقع با انکار منطق و عقل متعارف، خود را به طوری ورای طور عقل میکشاند.
در نسبت با عرف و عادت نیز از سویی با عرفانی که به قواعد عرف و آداب ظاهری و هنجارهای فردی و اجتماعی گردن مینهد مواجهیم؛ گرچه به فراسوی آنها نیز میرود و از سویی با عرفانی روبروییم که با بیاعتنایی به قواعد و آداب عرف و عادت پا به وادی عرف ستیزی، سهل انگاری و اباحی مسلکی مینهد.
همانگونه که ملاحظه شد، عرفان در حالت نخست، عرفانی حقیقی و متعادل است؛ زیرا ظاهر و باطن را توامان خواستار است و یکی را به قیمت دیگری از دست نمینهد و التزام به یکی را بدون پاسداشت دیگری نمیطلبد، ولی در حالت دوم، عرفان آسیب دیده و آسیبرسان است که در قویترین حالت، ضد شریعت، عقل، عرف، عادت و در ضعیفترین حالت، گریزان از این مقولات است.
پس عرفان اصیل و حقیقی یا همان چیزی که در معنای واقعی کلمه میتوان آن را عرفان خواند، عرفانی دشوار، دیریاب و ناب است و کار سهل انگاران و خوش نشینان نیست. در مقابل، عرفانهای بدلی یا شبه عرفانها هستند که بیاعتنا به شریعت، عقل و عرفاند؛ از این رو هم متعددند، هم سهل الوصول و هم جاعلان و حامیان آن بسیارند.
البته همانگونه که درباره پدیدههای عرفانی گذشت، همین شبه عرفانها نیز به نسبت قربشان به حقیقت عرفان، از این حقیقت بهره میبرند و در نزد بسیاری مطلوب و جاذب میافتند و در عین حال به مقدار بعدشان از این حقیقت، مجازی و میان تهی تلقی میشوند که هم آسیب میبینند و هم آسیب میزنند.
از آنچه گذشت میتوان اصولی را برگرفت و در راه اصلاح و تعدیل رویارویی با شبه عرفانها به کار بست:
۱. عرفانها باید به اصول و متون دینی بازگشت کنند که در آنها وجود خدای مطلق و متعالی مفروض گرفته میشود.
۲. عرفانها باید
طریقت و
شریعت را با هم مقرون کنند و آن را با هم و نه جدا از هم بخواهند.
۳. باید بر پایههای عقل سلیم و مبانی نظری قوی توجیه شوند. عرفان نظری و عملی را باید با هم دانست و با هم خواست.
۴. عرفانهای غیردینی باید با عرفانهای دینی قیاس شوند، تا صحت و سقم آنها معلوم گردد؛ زیرا روح و جوهر اصلی عرفانها که همان وحدتگرایی و بیان ناپذیری است، تنها با عرفان دینی قابل تفسیر و توجیه است.
۵. همه پدیدههای روانشناختی و فرا روانشناختی مرتبط با تجارب عرفانی باید با محکها و معیارهای تجربه عرفانی دینی سنجیده و صحت و سقم آنها باز نموده شود.
۶. همه تجارب شبه عرفانی چه در حالتهای تعادل روحی و روانی و چه در موارد ناهنجاریهای روانشناختی و مرضی باید شبه عرفان یا عرفان مجازی تلقی شوند و چند و چون آنها باید تنها با مرجع قرار گرفتن تجربیات اصیل دینی سنجش شود. این پدیدهها شامل طیفی وسیع از طالعبینیهای هندی، چینی، خورشیدی تا انرژی درمانی، عرفان درمانی، عشق درمانی، روح پژوهی، طریق دارما، عرفان آکنکار،
یوگا،
بودا و آثار کسانی از قبیل: کاستاندا، کوئیلو، کریشنا، سیلور استاین، پل توئیچل، راد استایگر، اشو، اریک فروم، جک کانفیلد و دیگران میشود".
به هر حال در نقد این فرقه توجه به این نکته از اهمیت برخوردار است که برای اطمینان از تعالیم هر دین و آئینی باید تعالیم و قضایای مطرح آن را با معیار عقل و سخن معصومان سنجید.
این فرقه همانگونه که دانسته شد ازسویی از دیدگاه بزرگان دینشناس، یک مسلک مسروقه است. و از سویی دیگر رهبران این گروه از جایگاه عصمت برخوردار نبودند و چه بسا همه این امور زایده خیالات شان بوده باشد. بر این اساس ما اطمینانی به صحت کلمات رهبران این گروه نداریم مگر این که تک تک گزارههای آنان را بررسی کنیم و با آموزههای مکتب
اهل بیت که نشات گرفته از آموزههای معصومان است بسنجیم.
با این حال دقت در عقاید مختصری که در این مقاله عرضه شد ما را به این نکته رهنمون است که برخی از این عقاید هیچگونه سنخیتی با تعالیم
وحی و معصومان ندارند و از اساس بیاعتبار هستند.
تفصیل نقد این عقاید، در این مجال نمیگنجد و در صورت تمایل میتوان در نوشتار دیگری بدان پرداخت.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «مسلک اکنکار»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۸.