شکوه حضرت زهرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شکوه حضرت زهرا سلاماللهعلیها، خطبه فدکیه، ابوبکر، فدک، خلافت، امام علی علیهالسلام.
پرسش: چرا حضرت زهرا سلاماللهعلیها، پس از خانهنشین شدن امام علی علیهالسلام، هم از مردم گلایه و شکوه میکند و هم از خود امیر المؤمنین علیهالسلام؟
پاسخ: حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ با اینکه نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشت و میدانست که مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به
اهل بیت علیهمالسلام نیستند، اما با توجه به عوامفریبی انجام شده در ارتباط با فدک و مسئله
خلافت و وانمود کردن اینکه همه این کارها با نظر و تأیید مردم انجام شده؛ حضرت زهرا برای اتمام حجت، بیتفاوتی مردم نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی، بیان سوز دل و ... روی سخن خود را متوجه مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است.
اما شکوه و گلایه حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ از خانهنشین شدن امام علی ـ علیهالسلام ـ و برخورد منفعلانه علی ـ علیهالسلام ـ در برابر غاصبان فدک، اولاً: برای نشان دادن کارهای زشت غاصبان و فهماندن اینکه چه ظلمهایی روا شده است؛ ثانیاً: به منظور دلسوزی و ابراز همدردی با همسرش.
یک. پس از اینکه
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در خطبه فدکیه در مقابل مردم با
ابوبکر درباره ستمهای انجامشده محاجه کرد و او را محکوم نمود، ابوبکر با استفاده از نوعی دیپلماسی عوامفریبانه، سخنانی در مدح و تعریف آن حضرت اظهار داشت و جریان غصب فدک و لوازم آن را منتسب به درخواست مردم نمود و وانمود کرد که گویا همه این کارها را مردم تأیید کردهاند.
حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ پس از این عوامفریبی و استفاده ابزاری از مردم، به دلایل و انگیزههایی روی
سخن خود را به مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است. وی در این خطبه میفرماید: من نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشتم و میدانستم که شما مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما به دلایلی ـ که
ذکر میشود ـ برای شما خطابه ایراد میکنم و شما را مورد عتاب و سرزنش قرار میدهم:
«
فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ النَّاسَ وَ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ! الْمُسْرِعَةَ إِلَی قِیلِ الْبَاطِلِ،.. »؛
پس
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها رو به مردم کرده و فرمود: ای مردم
مسلمان که شتابان به سخن باطل (پذیرفتن
باطل) روی آوردید؛ یعنی ای کسانی که در پذیرفتن
باطل شتاب کردید. این آدمهایی که این همه پای منبر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بودند و مجاهدتهای
علی علیهالسلام را دیده بودند، اما همین که عدهای در سقیفه جمع شدند و قدرت را به دست گرفتند، همه آن فضیلتها را فراموش کردند و به سراغ باطل رفته و
حق را تنها گذاشتند.
حضرت در اینجا میفرماید: ای کسانی که کارهای خلاف را میبینید، ولی چشم روی هم میگذارید و برای اینکه
تکلیف را از دوش خود بردارید آنها را توجیه میکنید: «
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها)»؛
آیا در قرآن دقت و
اندیشه نمیکنید؟ یا اینکه بر دلها قفلها زده شده است.
حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ با استشهاد از
آیات قرآن، کوردلی و ناآگاهی مردم حاضر در
مسجد را مورد نکوهش قرار داده و تأکید میکند که چرا قدری فکر نمیکنید و کارهای حاکمیت را با دیده بصیرت و
تدبر نمیبینید و آنها را با موازین
قرآن و ارزشهای اسلامی مقایسه نمیکنید؟: «
وَ شَرَّ مَا مِنْهُ اعْتَضَتُّم»؛ و بد چیزی را عوض گرفتید.
«
حَتَّی حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا»؛ تا آنجا که
انصار یاری خود را از من دریغ داشتند.
ظاهر عبارت این است که خشونتهای ابوبکر سبب شد که مهاجر و انصار حاضر نشدند به من کمک کنند. وقتی حکومت با دختر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ با آن همه فضیلت و موقعیت و سابقه و عزت چنین کند که حتی قطعهزمینی را که توسط شخص پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به دخترش بخشیده شده بود مصادره کند، دیگر تکلیف دیگران روشن است. طبیعی است که در چنین شرایطی اکثر مردم میترسند و
سکوت اختیار میکنند: «
وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا»؛ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش با من را نادیده گرفتند.
با وجود اینکه مهاجرین با اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ ارتباط دیرینه داشتند و در سختیهای دوران
مکه در کنار پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بودند و همه با هم از مکه به
مدینه هجرت کردیم، اما دشمنی ابوبکر و جوسازی او و طرفدارانش باعث شد که آنان هم از حق من دفاع نکنند و ساکت بنشینند.
سپس حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ در ادامه کلام خود میفرماید: این را به شما بگویم که اگر من این
خطبه را برایتان خواندم و راجع به
فدک و حقوق غصبشده خودم و شوهرم به شما خطاب کردم و مورد سرزنشتان قرار دادم، به این جهت نبوده که به شما
امید داشته باشم تا به من و علی ـ علیهالسلام ـ کمک بکنید. ما دیگر شما را شناختهایم و میدانیم که شما برای دفاع از حق، خود را به خطر نمیاندازید، بلکه میخواهم سوز دل خود را ظاهر کنم. این است که میفرماید: «
أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ عَلَی مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْکُم»؛ آگاه باشید! همانا گفتم آنچه را که در اینجا گفتم، درحالیکه
شناخت داشتم از شما به اینکه کمک نکردن و ترک یاری حق، با ذات شما عجین و آمیخته شده است.
خیانت و ترک وفایی که شعار شما شده: «
وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُکُمْ»، و در دلتان جای گرفته است. در نتیجه من میدانستم که شما اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما اینکه شما را مورد خطاب قرار میدهم به جهت بیان درد و سوز دل و جوشش نفس است: «
وَ لَکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ»؛ ولکن این سخنان به خاطر لبریز شدن دردهای درونی است.
وقتی ظرفی پُر از
آب شود شروع میکند به ریختن و سر رفتن، و این را در اصطلاح «فیضان» میگویند. نفس
انسان هم همانند ظرف آب وقتی پر شد و شروع به ریختن و سر رفتن کرد، در اصطلاح میگویند: «فیضان نفس»، مانند اینکه روح هم سر رفته است. حضرت در این جمله میخواهد بگوید آنقدر درد و سوز در دلم هست که سر میرود و این جوشش نفس و سوز دل است که شما را مخاطب ساختهام: «
نَفْثَةُ الْغَیْظِ »؛ و تراوش غیظ و ناراحتی.
اینها تشبیهاتی است که حضرت در کلام خود به کار میبرند. حضرت میخواهد بفرماید: بیحوصلگی و بیتابیای که از ناحیه این همه
ظلم و ستمی که بر ما شده، موجب شده تا من این مطالب را بگویم.
اگرچه حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ
معصوم است، اما بالاخره انسان است؛ همانطور که حضرت
زهرا سلاماللهعلیها گرسنه و تشنه میشود، وقتی درد دل حضرت زیاد شود و این همه کجی و
انحراف را ببینند، بالاخره به جوش و خروش آمده و این جوشش را اینگونه منعکس میکند: «و بثة الصدر»؛ و نشان از
غم و اندوه سینهام دارد.
«
لَیْتَ شِعْرِی إِلَی أَیِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا»؛ ای کاش میدانستم، اینان به چه تکیهگاهی تکیه کردهاند؟
مردم به چه تکیه گاهی تکیه کرده و علی ـ علیهالسلام ـ را خانهنشین کردند؟! و با عترت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ اینطور رفتار کرده و به سراغ دیگران رفتند! ممکن است مراد حضرت این باشد که تکیهگاه قوی و محکمی مانند
حضرت علی علیهالسلام و اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ را رها کردند و بهجای آنان چه کسانی را بهعنوان تکیهگاه انتخاب کردند!: «
وَ إِلَی أَیِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا»؟!؛ و به چه ستون و پایهای اعتماد کردهاند؟: «
وَ عَلَی أَیَّةِ ذُرِّیَّةٍ أَقْدَمُوا». اینها بر چه ذریه و خاندانی پیشقدم شده و قصد برتری و چیره شدن بر آنها را دارند؟ حضرت زهرا ـ علیهالسلام ـ در اینجا هشدار میدهد؛ آیا مردم متوجه هستند که توطئه
سقیفه برای مسلط شدن بر اهل بیت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است، و آیا شناخت و اطلاعی از اهل بیت و خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله، اهداف و مقامات و کمالات آنان دارند؛ یعنی ای مردم به ارتکاز عقلی خودتان مراجعه کنید که این چه قضاوتی است که شما میکنید؟! علی ـ علیهالسلام ـ هم از نظر
علم و دانش و هم از نظر
تقوا برتر از همه بوده است؛ چرا حالا باید خانهنشین شود و حقوق او پایمال گردد و
سرنوشت جامعه اسلامی به دست کسانی بیفتد که هیچیک از امتیازات او را ندارند!
اما
شکوه و گلایه حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ از خانهنشین شدن امام علی ـ علیهالسلام ـ و برخورد منفعلانه علی ـ علیهالسلام ـ در برابر غاصبان فدک، برای این بود که حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ میخواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را به این وسیله بیان کرده و بفهمانند که اینها چه ظلمهایی روا داشتهاند. در حقیقت گلایه حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان میخواهد عظمت مطلبی را به کسی برساند، او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، درحالیکه مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسئله در گفتوگوها معمول است.
از باب نمونه وقتی حضرت
موسی علیهالسلام از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنیاسرائیل گوسالهپرست شدهاند، در اینجا برادرش هارون ـ علیهالسلام ـ را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد. ریشش را گرفت و گفت: چه کردی؟ هارون جواب داد: «
قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی»؛
گفت: ای پسر مادرم، چنگ به ریش و سر من مینداز. من ترسیدم که بگویی: تو میان بنیاسرائیل جدایی افکندی، و گفتار مرا رعایت نکردی.
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ میداند که
هارون ـ علیهالسلام ـ تقصیری ندارد، ولی میخواهد زشتی کار بنیاسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسئله را برساند؛ لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
در اینجا هم حضرت
فاطمه سلاماللهعلیها میخواستند عظمت
ظلم مخالفان را منعکس کند؛ لذا با این لحن صحبت میکند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به
تاریخ بفهماند که چه ظلمهایی به اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ وارد آمده است.
البته گاه خطابهای به ظاهر عتابآلود برای توبیخ نیست؛ بلکه میتواند به منظور دلسوزی و ابراز همدردی باشد؛ مانند آنچه در
قرآن خطاب به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آمده است:
ــ «
فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا»؛
گویی میخواهی به خاطر
اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی.
ــ «
لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»؛
گویی میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی، به خاطر اینکه آنها
ایمان نمیآورند!
در اینجا نیز حضرت علی ـ علیهالسلام ـ به دلیل انحرافی که در جامعه اسلامی رخ داد و به جهت ظلمی که نسبت به اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ شده، در خانه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته و به جهت مصالح
اسلام نمیتواند در برابر مخالفان
قیام کند؛ لذا حضرت
زهرا سلاماللهعلیها با او ابراز همدردی نموده و میگوید گویا میخواهی خود را با این غصهها از بین ببری: «
ثُمَّ انْکَفَأَتْ ـ علیهالسلام ـ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ـ علیهالسلام ـ یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیْهِ وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیْهِ فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّار قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ـ علیهالسلام ـ یَا ابْنَ أَبِیطَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین»». سپس آن حضرت ـ علیهالسلام ـ به منزل بازگشت درحالیکه علی ـ علیهالسلام ـ در انتظار مراجعت و درخشش سیمای مبارک او بود، چون در خانه قرار یافت، فرمود: ای فرزند
ابوطالب، چرا مانند
کودک در جنین پنهان شده و مانند افراد تهمتزده در کنج خانه نشستهای؟ تو کسی بودی که شاهپرهای بازها را درهم میشکستی، چهطور شده که اکنون از پر و بال مرغان ناتوان فرو ماندهای؟! و....
پایگاه اسلام کوئست.