• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شناخت نفس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: شناخت نفس، شناخت خدا .
پرسش: معنای این روایت چیست؟ «کسی که نفس خودش را شناخت، پروردگار خودش را می‌شناسد»، با توجه به این‌که تمام انسان‌ھا از جسم و روح خلق شده‌اند.
پاسخ:



اما در مورد معنای حدیث مورد سؤال نیاز به توضیح است.
«قَالَ النَّبِیُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاص وَ قَالَ عَلِیٌّ علیه‌السلام: اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرمودند: هر کس خود را شناخت، پروردگارش را می‌شناسد.


اندیشمندان اسلامی در مورد معنای این حدیث شریف (من عرف نفسه عرف ربّه)، احتمالات متعددی بیان کرده‌اند:

۲.۱ - احتمال اول

برخی آن‌را به معنای سلبی و امتناعی دانستند؛ یعنی همان‌گونه که شناخت نفس امکان ندارد، شناخت خدا نیز ممکن نیست. می‌گویند برخی از آیات قرآن نیز گواه بر این است؛ زیرا در یک‌جا می‌فرماید: «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً»؛ «و از تو درباره روح می‌پرسند، بگو: روح از (عالم بالا و) فرمان خدای من است و شما از علم جز اندکی داده نشده‌اید». چنان‌که در جای دیگر می‌فرماید: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ»؛ «پس وقتی آن (انسان) را پرداختم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده در افتید». بنابراین از آن‌جا که روح خدا قابل شناخت نیست، انسان نیز که از روح خدا آفریده شده، قابل شناخت نیست. به‌ویژه این‌که فرمود: «شما از علم جز اندکی داده نشده‌اید».

۲.۲ - احتمال دوم

اما بیشتر اندیشمندان این حدیث را بر معنای اثباتی حمل می‌کنند؛ یعنی شناخت نفس، نردبان شناخت خداوند است. در مورد معنای اثباتی نیز، بعضی گفته‌اند معرفت نفس دلیل معرفت خداست، از راه مخالفت نه موافقت؛ یعنی هر کس نفس خود را به تغییر، فنا، نقص و نیاز بشناسد، خدای را به دوام، بقا، کمال و بی‌نیازی می‌شناسد.
[۴] حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، نکته ۱۵، نشر رجاء، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۶۵ ش.
شاید روایت امام صادق ـ علیه‌السلام ـ که فرمود: «عبودیت گوهری است که کنه آن ربوبیت است و هر چه عبد در عبودیت از دست بدهد، در ربوبیت می‌یابد»، مؤیّد همین معنا باشد؛ چنان‌که برخی از اهل معرفت در باب سیر و سلوک بر این باورند که تمام مسیر سیر و سلوک یک منزل بیش نیست؛ «بر خود قدم نه تا به خدا برسی».
[۶] یزدان‌پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص ۶۷، مؤسسه امام خمینی، قم، چاپ اول، ۱۳۸۸.


۲.۳ - احتمال سوم

بعضی نیز از راه موافقت معنا کردند. بر این مبنا نیز وجوهی گفته شده است:

۲.۳.۱ - أ. ضروری بودن شناخت خداوند

برخی گفته‌اند: از آن‌جا که انسان از روح خدا آفریده شده: «و نفخت فیه من روحی» شناخت نفس انسان مستلزم شناخت خداست؛ یعنی گواه و شاهد این عده همان آیاتی است که قائلین به امتناع به آن استناد می‌کردند.

۲.۳.۲ - ب. فهمیدن مسائل نفس

وجه دیگری که در معنای این روایت بر این مبنا می‌توان گفت، این است که نفس انسان، چون از نظر ذات، صفات و افعال مانند آفریننده خود است؛ بنابراین فهم درست اسما و صفات الهی، به‌ویژه درک صحیح کیفیت ارتباط ذات متعالی حق با خلق و درک حقیقیت «توحید» (ذاتی، صفاتی و افعالی) خداوند، با فهم دقیق مسائل نفس میسر است؛ صفاتی مانند این‌که با همه است؛ ولی هم‌نشین با کسی نیست، با همه فرق دارد؛ ولی جدای از چیزی نیست،
[۹] نهج‌البلاغة، خ ۱؛ «مَعَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُزَایَلةٍ».
درون اشیاست؛ اما نه مانند داخل بودن چیزی در چیزی و بیرون از همه است؛ ولی نه بیرون بودن چیزی از چیزی.
به بیان دیگر، در عین اعتراف به تأثیر همه عوامل طبیعی، درک شهودی و درونی به این‌که خداوند در دل هر ذره حاضر است، از راه معرفت نفس به دست می‌آید.


۱. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۲، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال ۱۴۰۴ ق.    
۲. اسراء (۱۷)، آیه ۸۵.    
۳. حجر (۱۵)، آیه ۲۹.    
۴. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، نکته ۱۵، نشر رجاء، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۶۵ ش.
۵. منسوب به جعفر بن محمد علیه‌السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة، ج ۱، ص ۷، اعلمی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۰ ق؛ «قال الصادق علیه‌السلام العبودیة جوهر کنهها الربوبیة فما فقد من العبودیة وجد فی الربوبیة»،    
۶. یزدان‌پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص ۶۷، مؤسسه امام خمینی، قم، چاپ اول، ۱۳۸۸.
۷. حجر (۱۵)، آیه ۲۹.    
۸. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۳۲۴، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال ۱۴۰۴ ق.    
۹. نهج‌البلاغة، خ ۱؛ «مَعَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُزَایَلةٍ».
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح:غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۸۵ و ۸۶، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق؛ «دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ دَاخِلٍ فِی شَیْ‌ءٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ خَارِجٍ مِنْ شَیْ‌ء».    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر حدیث | حدیث شناسی




جعبه ابزار