• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سیاست‌های فرهنگی امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام علی، سیاست‌های فرهنگی.

پرسش: امام علی (علیه‌السّلام) در زمان حکومت خود، چه سیاست‌های فرهنگی را پیش گرفت؟

پاسخ اجمالی: در مورد ابعاد گسترده سیاست‌های فرهنگی امام علی (علیه‌السّلام) می‌توان به عناوین: توسعه آموزش و پرورش؛ تصحیح فرهنگ عمومی؛ استقبال از نقد و رد چاپلوسی؛ برخورد با انتقادهای ویرانگر؛ حق‌گرایی بجای شخصیت‌گرایی، اشاره کرد.



در نظام علوی، توسعه فرهنگی بر توسعه اقتصادی، تقدّم دارد؛ زیرا افزون بر این که توسعه اقتصادی بدون توسعه فرهنگی ممکن نیست، جامعه خفته و در جهل فرو رفته، نه از امکانات و زمینه‌ها و بایسته‌های اقتصادی برخوردار است، و نه بر چگونگی بهره‌وری از آن، چیره، و نه بر ضرورت بهره‌وری و استفاده از آن، آگاه توسعه فرهنگی و آموزش و پرورش، نیاز جان و خرد انسانی است و توسعه اقتصادی، خواست تن؛ و روشن است که نیاز جان و خرد، بر نیاز جسم و تن، مقدّم است.
امام علی (علیه‌السّلام)، دانش را پایه و اساس همه خوبی‌ها و کامیابی‌های مادّی و معنوی، و معیار ارزشیابی انسان می‌دانست و معتقد بود که جهل، ریشه همه بدی‌ها و ناکامی‌هاست:

«قیمَةُ کُلِّ امرِئٍ ما یَعلَمُهُ؛ ارزش هر انسان به‌اندازه چیزی است که می‌داند.»
«العِلمُ اصلُ کُلِّ خَیرٍ. الجَهلُ اصلُ کُلِّ شَرٍّ؛ دانش، پایه هر خوبی، و نادانی پایه هر بدی است.» (برای آگاهی بیشتر با متونی که دلالت بر تقدّم توسعه فرهنگی بر توسعه اقتصادی دارند، به فصل دوم از بخش اوّل آن کتاب نگاه کنید.)
همچنین تاکید داشت که نیاز مردم به دانش و تحصیل اخلاق شایسته، بیش از نیازهای اقتصادی آنهاست:

«انَّ النّاسَ الی صالِحِ الاَدَبِ احوَجُ مِنهُم الَی الفِضَّةِ وَالذَّهَبِ؛ به درستی که مردم، به فرهنگ نیکو نیازمندترند از طلا و نقره.»
«انَّکُم الَی اکْتِسابِ الاَدَبِ احوَجُ مِنکُم الَی اکْتِسابِ الفِضَّةِ وَالذَّهَبِ؛ به درستی که شما به کسب ادب و فرهنگ، نیازمندترید از کسب طلا و نقره.»
اگر مسئله را از زاویه دیگر بنگریم، در آموزه‌های الهی به این نکته تصریح شده است که فلسفه وحی و راز نبوّت و چرایی حکومت در مکتب رسولان، آموزش و پرورش انسان‌ها، جهل‌زدایی و برانگیختن خِرَدهاست و علی (علیه‌السّلام) که بیشتر از هر کسی ذهن، زبان و کردارش، مبیّن و مفسّر فرهنگ نبوی بوده است، این حقیقت را به گونه‌ای بس زیبا در خطابه‌هایش برنموده است و ضرورت پرداختن به فرهنگ و ادب مردمان، و تقدّم آموزش و پرورش بر آب و نان انسان، و تاکید بر گسترش فرهنگ را در کنار ابعاد دیگر زندگی، در سیره عملی خود نیز به روشنی عرضه کرده است. چه زیباست کلام او که جامعه جاهلی را نماد جهل‌گستری و دانش‌کُشی می‌داند، که بی‌گمان، جامعه نبوی، علوی و الهی باید جز آن باشد.


از جمله سیاست‌های والا، برجسته و ارجمند علوی، مبارزه با سنّت‌های باطل، شیوه‌های ناهنجار، روش‌هایِ ناشایسته، و تاکید بر شیوه‌های پسندیده و روش‌های بایسته و در یک جمله، تصحیح فرهنگ عمومی است. علی (علیه‌السّلام) به کارگزاران نیز سفارش می‌کرد که هر چیزی را به بهانه وامانده از گذشته بودن، از جامعه نزدایند، به دقّت بنگرند و از سنّت‌های سازنده و انسانی حمایت کنند و با شیوه‌ها و سنّت‌های غلط، مبارزه کنند و هرگز استمرار و گسترش آن را برنتابند.


انتقاد، حقّی است که بدان وسیله، سایر حقوق احیا می‌گردد و از استبداد (که خطرناک‌ترین آفت حکومت‌هاست)، پیش‌گیری کند.
در جامعه‌ای که انتقاد، آزاد است و مردم می‌توانند ضعف‌ها و کاستی‌های مدیریت حاکم را بازگو کنند، دولت مردان، بهتر می‌توانند نقاط ضعف کارهای خود را مشاهده کنند و با فساد و بی‌عدالّتی، مبارزه نمایند و خدمات ارزنده‌ای ارائه دهند.
از سوی دیگر، با نبودن انتقاد، زمینه برای رشد چاپلوسان و تملّق‌گویان، باز می‌شود؛ نقاط ضعف سیاست‌ها و برنامه‌ها و اقدامات دولت مردان، پنهان می‌ماند و در نتیجه، فساد و تباهی و بی‌عدالتی در دستگاه‌های دولتی رشد می‌نماید و به سقوط حکومت‌ها می‌انجامد.
هنگامی که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، زمام حکومت را به دست گرفت، ستایش‌های بی‌مورد و گزافه‌گویی‌ها درباره زمام‌داران، بخشی از فرهنگ عمومی بود. حاکمان نه تنها از آن جلوگیری نمی‌کردند که بدان دامن می‌زدند. بدین‌سان، فرهنگ چاپلوسی و تملّق گسترش یافته بود و زیرکان حقیقت ستیز، با چاپلوسی امرا و سردم‌داران، بدون شایستگی‌های لازم، به موفقیت‌های سیاسی و اجتماعی دست می‌یافتند.
از سوی دیگر، زمام‌داران، چون هرگز نقد نمی‌شدند، رفته رفته خود را پیراسته از هر کاستی تلقّی می‌کردند و در ادامه این روند، انتقادها و نقدهای از سرِ دلسوزی و سازنده را اهانت تلقّی می‌کردند و برخورد با آن را فرض می‌دانستند.
از جمله زیباترین و هیجان‌بارترین اقدامات علوی در تصحیح فرهنگ عمومی، مبارزه با چاپلوسی و تملّق‌گویی و تاکید بر لزوم نقد و انتقاد سازنده است.
امام، از کارگزاران خود می‌خواست تا نزدیکان، مشاوران و همراهان خود را از کسانی برگزینند که در حق‌گویی، صراحت بیشتری داشته باشند و با آنان، به گونه‌ای رفتار کنند که هرگز به تملّق روی نیاورند و از نقد و انتقاد، تن نزنند و در ستایش، افزون‌گویی نکنند. خود نیز با هر گونه مدیحه‌سرایی، به شدّت و با قاطعیت و علنی مبارزه می‌کرد و بر ثناگویان، طعن می‌زد و از مردم می‌خواست به پاس آنچه به عنوان وظایف الهی انجام داده است، از او ستایش نکنند، تملّق نپراکنند، و به جای این همه، اگر به برنامه‌های او انتقادی دارند و رفتار او را قابل نقد می‌دانند، خیرخواهانه بگویند و با او چونان جبّاران، سخن نگویند.

۳.۱ - نقد در بحبوحه جنگ صفّین

جالب توجه و قابل تامّل آن که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، اجازه انتقاد به خود را نه در شرایط عادی حکمرانی، بلکه در بحرانی‌ترین ایّام زمامداری، یعنی در بحبوحه جنگ صفّین، مطرح کرده است.
داستان بدین‌سان بود که امام، ضمن یک سخنرانی هیجان‌انگیز، مطالبی را درباره حقوق متقابل رهبری و مردم، بیان کرد. یکی از یاران وی که از این سخنان، سخت هیجان‌زده شده بود، ضمن اظهار فرمان‌برداری، به شیوه معمول ستایش‌گران، به تفصیل، از امام تمجید و تعریف کرد. امام علی (علیه‌السّلام)، بی آن که تحت تاثیر ستایش‌های او قرار گیرد و یا حتی شرایط حسّاس و بحرانی جاری را مدّ نظر قرار دهد، در پاسخ آن همه ستایش‌ها می‌فرماید:

«وانَّ مِن اسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عِندَ صالِحِ النّاسِ ان یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ، ویُوضَعَ امرُهُم عَلَی الکِبْرِ.وقَد کَرِهتُ ان یَکونَ جَالَ فی ظَنِّکُم انّی اُحِبُّ الاطراءَ وَاستِماعَ الثَّناءِ، ولَستُ بِحَمدِاللّهِ کَذلِکَ، وَلَو کُنتُ اُحِبُّ ان یُقالَ ذلِکَ لَتَرَکتُهُ انحِطاطاً للّهِِ سُبحانَهُ.... فَلا تُکَلِّمونی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الجَبابِرَةُ، ولاتتَحَفَّظوا منّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِندَ اهلِ البادِرَةِ، ولاتُخالِطونی بِالمُصانَعَةِ، ولاتَظُنُّوا بِی استِثقالاً فی حَقٍّ قیلَ لی، ولَاالتِماسَ اعظامٍ لِنَفسی، فَاِنَّهُ مَنِ استَثْقَلَ الحَقَّ ان یُقالَ لَهُ اوِ العَدلَ ان یُعرَضَ عَلَیهِ کانَ العَمَلُ بِهِما اثقَلَ عَلَیهِ.»

«در دیده مردم پارسا، زشت‌ترین خوی زمام‌داران این است که بخواهند مردم، آنان را دوستدار بزرگ منشی شمارند وکارهایشان را به حساب کبر و خودخواهی بگذارند، و خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش شنودن. سپاس خدای را که چنین نیستم، و اگر ستایش خواه بودم، آن را به خاطر فروتنی در پیشگاه خدا وا می‌گذاردم.... پس به زبانی که باگردنکشان سخن می‌گویند، با من سخن مگویید، و چنان‌که از حاکمان تندخو، کناره می‌جویند، از من کناره مجویید، و برای من، ظاهرسازی و خودنمایی نکنید، و بر من گمان مبرید که اگر حرف حقّی بگویید، پذیرفتنش بر من سنگین و دشوار است، و خیال نکنید که من می‌خواهم که بزرگم شمارید؛ چه، آن کسی که شنیدن سخن حق و یا نمایاندن عدل بر او سنگین آید، اجرای حق و عدل، بر وی سنگین‌تر می‌نماید. و سرانجام، از سخنان خود چنین نتیجه می‌گیرد که:

«فَلا تَکُفّوا عَنّی مَقالَةً بِحَقٍّ او مَشورَةً بِعَدلٍ، فَاِنّی لَستُ فی نَفسی بِفَوقِ ان اُخطِئَ و لا آمَنُ ذلِکَ مِن فِعلی الّا ان یَکفِیَ اللّهُ مِن نَفسی ما هُوَ املَکُ بِهِ مِنّی؛ پس از گفتن حق یا رایزنی در عدالت، خودداری نکنید که من، نه برتر از آنم که خطا کنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر آن که خداوند، مرا کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»
امام علی (علیه‌السّلام) در این کلام، تصریح می‌کند که اگر کفایت خدایی و عصمت الهی نبود، خطا کردن وی نیز ممکن می‌نمود، و با این که از مصونیت الهی برخوردار است، از مردم می‌خواهد که شخصیت سیاسی و معنوی‌اش مانع از انتقادکردن آنان نباشد و تاکید می‌کند که اگر در حکومت او کاری را نادرست تشخیص دادند، حتماً به او تذکّر دهند.
به سخن دیگر، امام در پاسخ به آن ستایش‌گر، از یک سو، عادت زشت ثناگویی و مدّاحی امرا و رجال سیاسی را در جامعه اسلامی، قاطعانه محکوم می‌کند، و از سوی دیگر، می‌خواهد روح انتقادکردن و ژرف‌نگری در اعمال مسئولان نظام اسلامی را در مردم پرورش دهد، حتی اگر در بالاترین سطح نظام، یعنی امام معصوم باشد، و در عمل نیز پذیرش انتقادسازنده را در مدیریت عالی جامعه اسلامی رایج گرداند.


نکته‌ای که در پایان این بحث باید بدان توجه کرد، برخورد هوشمندانه امام با انواع انتقادهاست. ملاحظه سیره وی در برخورد با انتقادها و اعتراضات سه جریان عمده سیاسی مخالف خود «ناکثین، قاسطین و مارقین»، نشان می‌دهد که اگر او به صورت رسمی و عملی از مردم می‌خواهد تا انتقاد خود را با صراحت بیان کنند، لیکن به افراد قدرت طلب و کینه‌توز و توطئه‌گر، اجازه نمی‌دهد برای رسیدن به مقاصد سیاسی و به بهانه نقد و انتقاد، هر آنچه می‌خواهند، بگویند و بنویسند.
[۹] محمدی ری‌شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۳۹۱-۴۱۸.



انسان‌ها هر‌اندازه در مسیر حق اوج بگیرند، امکان کژروی در آنان، منتفی نیست. از این‌رو، شایسته است تا مردمان در پیروی از شخصیت‌ها به این نکته توجّه کنند و هرگز انسان‌ها را «مطلق» ندانند. توجّه به این نکته و دیگر آموزه‌های بیدارگر امام علی (علیه‌السّلام) در این باره را باید اساسی‌ترین رهنمودهای آن بزرگوار در تصحیح فرهنگ عمومی تلقّی کرد. روشن است که در جریان‌های اجتماعی و سیاسی، بیشترین انحراف‌های سیاسی و اجتماعی، ناشی از مطلق‌گرایی درباره چهره‌ها و شخصیت‌گرایی در موضع‌گیری‌هاست.


۱. ر.ک:محمدی ری‌شهری، محمد، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج۱، ص۳۶، ح۱۵.    
۲. ر.ک:محمدی ری‌شهری، محمد، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج۱، ص۴۰، ح۳۰.    
۳. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۳۷، ح۳۵۹۰.    
۴. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۶۹، ح۲۱۴.    
۵. ر.ک:امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، خطبه ۱ و ۲.    
۶. ر.ک:امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، خطبه۲.    
۷. ر.ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه امیرالمؤمنین، ج۴، ص۷۲، ح۱۴۳۹.    
۸. ر.ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه امیرالمؤمنین، ج۴، ص۷۲، ح۱۴۳۹.    
۹. محمدی ری‌شهری، محمد، رهبری در اسلام، ص۳۹۱-۴۱۸.



سایت‌ حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «سیاست‌های فرهنگی امام علی» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۴/۱۸.    






جعبه ابزار