• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

راه تشخیص نبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پرسش: چگونه می شود دروغ گو یا راست گو بودن شخص مدعی وحی را در ادعایش (ادعای وحی و رسالت) تشخیص داد؟



۱. وحی در لغت به معنای "انتقال مطلبی به صورت سریع و مخفی" می‌باشد، اما در اصطلاح به آن "شعور و درک ویژه‌ای که مختصّ انبیا است و کلام خدا را بدون واسطه یا با واسطه می‌شنود" اطلاق می‌گردد.
۲. وحی به معنای لغوی آن، نه تنها برای انسان‌هایی که پیامبر نیستند، بکار می‌رود، بلکه در مورد حیوانات و جمادات و... نیز اطلاق گردیده است. چنان که در فرهنگ قرآنی، در الهام به مادر حضرت موسی (ع)، و امور غریزی مثل لانه سازی زنبور عسل، یا امور تکوینی مثل گردش آسمان و زمین، وحی گفته شده است.
۳. برخی عرفا نیز ادعای "وحی" داشته‌اند که مرادشان وحی به معنای لغوی یا همان الهام قلبی است و وحی اصطلاحی مخصوص انبیا (ع) است، ولی الهام شامل سایرین نیز می‌شود.
۴. اگر کسی ادعای وحی همراه با نبوت و رسالت نماید راه شناخت صدق گفتارش در وهله ی اوّل "معجزه" می‌باشد.
۵. معجزه عملی خارق العاده است که خارج از حدود قدرت بشری و قوانین تعلیم و تعلّم است، که شخص مدعی نبوت آن عمل را در جهت اثبات ادعای رسالت خود و همراه با درخواست مقابله‌ی دیگران (تحدّی) از خود نشان می‌دهد. مانند اژدها شدن عصای حضرت موسی (ع) و یا زنده کردن حضرت عیسی (ع) مردگان را، و یا مثل قرآن مجید که معجزه‌ی پیامبر خاتم (ص) است. از این رو، اگر کسی به دنبال ارایه‌ی عمل خارق العاده‌ی خود، ادعایی ننماید، این عمل او معجزه نخواهد بود و "کرامت" یا... می‌تواند باشد. نیز اگر عمل خارق العاده‌ای مطابق با مدعای او نباشد، اعجاز تلقی نمی‌گردد.
۶. وجه دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت و وحی، به این صورت است که: هم معجزه و هم وحی هر دو از امور خارق العاده و غیبی می‌باشند، اما وحی چیزی نیست که قابل مشاهده، برای دیگران باشد، و دیدن فرشته‌ی وحی برای غیر انبیا میسّر نیست. از این روی پیامبران با اظهار معجزه، که آن نیز امری مستند به غیب و ماورای قدرت بشری است، اثبات کرده‌اند که به منبع لایزال غیبی إلهی اتکا و اتصال دارند. و از آن جا که "حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد" می‌توان نتیجه گرفت که ادعای پیامبران در مورد نزول وحی به آنان درست و صحیح است.
۷. ظهور معجزه به دست مدعی کاذب نبوت، محال است؛ زیرا با حکمت و هدایت خداوند منافات دارد و اظهار معجزه به دست چنین شخصی باعث گمراه شدن مردم می‌گردد؛ چرا که وظیفه ی مردم یا پذیرفتن ادعای نبوت هر شخص است که این امر سبب هرج و مرج و زیاد شدن مدعی دروغین وحی و نبوت می‌شود، یا تکذیب هر مدعی نبوت، که این هم با هدف ارسال رسل و هدایت مردم منافات دارد؛ و یا باید معیاری برای تشخیص نبی از سوی خداوند برای مردم معین گردد که مدعی راستین و دروغین مشخّص گردد، که این معیار، همان "معجزه" است.
۸. راه‌های دیگری برای شناخت صدق مدعی نبوت وجود دارد که از جمله‌ی آنها: بررسی محتوای وحی از جهت تناقض درونی، و نیز از جهت تنافی با عقل و فطرت می‌باشد. پس ادعای مطلبی به نام وحی که مخالف مسلمات عقل یا فطرت باشد، محکوم به کذب است. چنان که اگر بین فقرات مختلف یک وحی یا بین دو وحی تعارض بود، دلیل بر کذب آن مدعی نبوت است.
۹. بررسی رفتار شخص مدعی نبوت از جهت سلامت اخلاقی و روانی و رفتاری، می‌تواند راهی برای صدق گفتار مدعی نبوت محسوب گردد.
۱۰. معرفی و بشارت پیامبر پیشین و یا معاصر، و حتی تصریحات کتب الهی راه‌های دیگری برای شناخت پیامبر است، و در خصوص پیامبر گرامی اسلام (ص) اینگونه است.





وحی" یک معنای لغوی دارد و یک معنای اصطلاحی.
معنای لغوی وحی "انتقال مطلبی به صورت سریع و مخفیانه به مخاطب" می‌باشد که شامل "الهام قلبی" نیز می‌شود. اما معنای اصطلاحی "وحی"، "شعور و درک ویژه و باطنی است (نه تفکر عقلی) که جز آحادی از افراد انسانی که مشمول عنایات الهی قرار گرفته‌اند (انبیاعلیهم السلام)، کسی به آن راه نمی‌یابد و از حواس ظاهره پوشیده است."
[۳] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۱۵۹، دارالکتب الاسلامیة.



وحی به معنای لغوی نه تنها برای انسان‌های معمولی پیش می‌آید، بلکه برای سایر جانوران و یا حتی موجوداتی که در ظاهر بدون ادراک هستند (جمادات) قابل حصول است. چنان که در فرهنگ قرآن حالت‌های غریزی که برای زنبور عسل وجود دارد که لانه می‌سازد و عسل تولید می‌کند به عنوان یک وحی از طرف خالق مطرح شده است؛ یا الهامی که به مادر موسی (ع) شد که برای نجات فرزندت، او را در صندوقی گذار و در نیل رها کن، به عنوان یک وحی ذکر شده است. چنان که خداوند به آسمان و زمین نیز وحی می‌فرستد
برخی از عرفا نیز ادعای وحی کرده‌اند که ظاهراً همان معنای "لغوی"، یا "الهام قلبی" و نوعی "کشف و شهود" مراد می‌باشد.
ابن عربی می‌گوید: "... تسلط وحی بر نفس کسی که به او وحی می‌شود، بسیار قوی‌تر است از تسلط طبع او که عین نفس مخاطب است. خداوند فرموده: "من به وی از رگ گردن نزدیک‌تر هستم". پس تو ای ولی! هرگاه گمان کردی، خدا به تو وحی کرده، نگاه در نفس خود کن، ببین حالتی از تردید یا مخالفت در درون خود داری یا نه؟ اگر هنوز برای تو تدبیر و تفکر و تحلیل باقی مانده است، بدان که صاحب وحی نیستی و به تو وحی نرسیده است؛ ولی هرگاه آنچه به تو می‌رسد، تو را به کلی از میان برداشته و تو را نابینا و ناشنوا گردانده و میان تو و فکر و تدبرّت حایل گشته، و فرمانش را تمام و کمال به تو می‌راند، بدان که به تو وحی رسیده است".
[۱۰] ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیة، ج ۲، ص ۷۸، دار العربیة الکبری، مصر.
البته سخن در این وادی فراوان است که مجال دیگری را می‌طلبد، و فقط به نقل سخنان برخی از حکما و عرفا بسنده می‌شود. صدرالمتألهین شیرازی (ره) در کتاب مفاتیح الغیب بعد از بیان راه‌های تحصیل علم (تعلّم و کسب، جذبه و بخشش) و این که تعلیمِ ربانیِ بدون واسطه، به دو صورت محقق می‌شود که نوع اوّل، القای وحی و نوع دوم، الهام می‌باشد، چنین می‌فرماید: "... خلاصه آن که الهام از اموری است که انبیا (ع) و اولیا همگی در آن مشترک اند، لکن وحی، مخصوص به انبیا است؛ زیرا که متضمن نبوت و رسالت است."
[۱۱] صدرالمتألهین شیرازی، مفاتیح الغیب، ج ۱، ص ۲۲۴ - ۲۲۱.
و در ادامه، فرق وحی و الهام را به گونه‌ای دیگر ذکر نموده، نقشِ واسطه را در تلقی الهام و وحی بیان می‌نماید.
[۱۲] صدرالمتألهین شیرازی، مفاتیح الغیب، ج ۱، ص ۲۲۴.

قیصری نیز در مقدمه‌ی فصوص الحکم ابن عربی، به بیان تفاوت الهام و وحی پرداخته و بعد از ذکر تفاوت‌هایی، می‌گوید:"... وحی از ویژگی‌های نبوت است... و الهام از خواص ولایت است و..."
[۱۳] قیصری، مقدمه بر فصوص الحکم ابن عربی، تنبیه فصل هفتم.

بنابراین ممکن است، در هر زمانی کسی ادعای وحی کند، اما باید مشخص شود که منظور او وحی اصطلاحی است و ادعای "نبوت" دارد، یا این که مراد او رسیدن به مراتبی از کشف و شهود است و به او الهاماتی می‌شود؟ در فرض دوم، او یک "عارف" است نه یک پیامبر و برای صدق گفتارش باید به مطالبی که در این زمینه نگاشته شده، مراجعه نمود.
اما اگر منظور او، وحی اصطلاحی است و ادعا می‌نماید که فرشته وحی بر او نازل می‌شود و کلماتی از جانب خدا برای او می‌آورد، آن گاه این بحث کلامی پیش می‌آید که راه شناخت یک پیامبر چیست و چگونه باید یک "نبی" را از "متنّبی" تشخیص داد؟
ظاهراً مراد سؤال کننده هم همین است و هدف، دانستن راه‌های صدق ادعای نبوت می‌باشد، از این رو سؤال را به این صورت می‌توان مطرح کرد: "اگر کسی ادعای نبوت کند، از چه راه‌هایی صدق ادعایش معلوم می‌شود؟"


اگر کسی ادعای وحی و نبوت و رسالت از طرف خداوند متعال نماید، برای صدق گفتار خود می‌بایست نشانه و دلیل و شاهدی ارایه نماید؛ زیرا "وحی" برای دیگران، امر محسوسی نیست و فرشته وحی را نیز جز پیامبر، کس دیگری نمی‌بیند و نشانه‌ای از او برای کسی ظاهر نمی‌گردد. اثبات این امر خارق العاده که دیدنی نیست، نیازمند یک امر خارق العاده‌ی دیگر است که دیدنی باشد (معجزه)، تا کسانی که معجزه را مشاهده می‌کنند، باور کنند که شخص مدعی نبوت، اتصال به یک منبع فوق العاده از جهت نیروهای مادی دارد و با تکیه بر آن قدرت غیر عادی و غیر مادی، وحی بر او نازل می‌شود و او با خدا رابطه دارد، و صاحب معجزه، کارهایی می‌توان انجام بدهد که انسان‌های دیگر از انجام آن عاجزاند و در نتیجه کلامش را بپذیرند.
از این بیان معلوم می‌شود این که هر امّتی از پیامبر خود درخواست معجزه را داشته‌اند، خواسته‌ی بحقّی بوده و پیامبران هم این خواسته را، اجابت نموده و معجزه و آیات و بینات آورده‌اند: "ما انبیا (ع) را با بینات (معجزات و ادله و شواهد زنده) فرستادیم و همراه هر پیامبری، کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم حق و باطل را با میزان الهی بسنجند و به قسط و عدل قیام کنند."


برای معجزه، تعاریف متعددی بیان شده است، لکن با چشم پوشی از برخی نکات، در تعریف معجزه می‌توان گفت: "کار ویژه و خارق العاده‌ای است که تنها فرستادگان الهی توان انجام آن را دارند و بشر عادی حتی اگر تمام قوای خود را به کار گیرد، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان است."
[۱۵] جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۱، ص ۸۹.



با توجه به تعریف معجزه ویژگی‌هایی را برای آن می‌توان به دست آورد: اوّلاً، معجزه همان طور که از نامش بر می‌آید، امری است که دیگران را به "عجز" وا می‌دارد و عجز دیگران را نشان می‌دهد؛ یعنی عملی است خارق العاده و خارج از حدود قدرت بشری و قوانین معهود تعلّم و تعلیم، ثانیاً، معجزه به گونه‌ای است که مخاطبان نبی تشخیص می‌دهند که ظهور این عمل مستند به یک سبب غیر مغلوب است و نمی‌شود آن را باطل کرد یا از بین برد،... .
به عنوان مثال می‌توان به زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی (ع) اشاره نمود که این عمل، هم خارق العاده بود، و هم همراه با ادعای نبوت و رسالت از طرف خدا، و هم برای اثبات عجز دیگران از آوردن مثل آن، و هم مستند به سبب غیر مغلوب بود.
ظهور این گونه اعمال از طرف پیامبران دلیل روشنی است بر این که وحی - که آن نیز امری غیر عادی است - قابل تحقق است، و بر اساس قاعده‌ی معروف "حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد"،
[۱۷] حکم اشیای همانند، در آنچه که جایز و ممکن است و آنچه ممکن نیست، یکی است« این یک قاعده‌ی فلسفی است که کاربرهای متعددی در موارد مختلف دارد. برای آشنا شدن با این قاعده و موارد کاربرد آن، ر.ک: غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج ۱، ص ۲۰۸.
می‌توان نتیجه گرفت: همان طور که به یاری یک قدرت غیبی می‌شود عصایی را اژدها کرد، سخن خدا را نیز می‌توان از غیب گرفت، هم خود به آن علم پیدا کرد، و هم دیگران را با آن آشنا نمود.
بنابراین، مهم ترین راه برای شناخت صدق کسی که ادعای وحی و نبوت می‌کند، "معجزه" است و می‌توان با استناد به وقوع معجزه به دست کسی که ادعای پیامبری دارد، به او ایمان آورد و دعوتش را پذیرفت. و در حقیقت معجزه راهی است که حجت را بر مردم تمام می‌کند و راه را بر عذر تراشی غیر مؤمنان نسبت به دعوت پیامبران مسدود می‌نماید.


ممکن است سؤال شود؛ آیا محال است کسی به دروغ ادعای نبوت کند، ولی معجزه از او صادر شود؟ پاسخ این است که هرچند این امر محال عقلی نیست، اما از خداوند متعال که دارای اسما و صفات پسندیده مانند: هادی و حکیم و مهربان و... است، به حق باید این انتظار را داشت که معجزه را به دست مدعی دروغین نبوت جاری نسازد تا مردم به گمراهی دچار نگردند. به عبارت دیگر، یا باید سخن هر مدعی پیامبری را شنید و به او ایمان آورد، که باعث هرج و مرج و ظهور پیامبران بی شمار می‌شود و یا باید سخن هیچ مدعی پیامبری را نشنید و آنها را تکذیب کرد، که این خلاف غرض الهی که هدایت و ایمان بندگان است می‌باشد، و یا باید راهی را برای شناخت انبیای واقعی و صادق بازگذاشت که همانا "ظهور معجزه به دست مدعی صادق نبوت" است که بدین وسیله غرض هدایت و سعادت و نجات انسان‌ها قابل تأمین است.
به همین جهت بعضی از متکلمان تنها راه شناخت پیامبر را، ارایه معجزه از طرف وی، دانسته‌اند،
[۱۸] عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص ۸۵؛



هرچند که مناسب‌تر است بگوییم مهم ترین و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت صدق مدعی رسالت و نبوت، معجزه می‌باشد؛ زیرا راه‌های دیگری برای اثبات صدق مدعی نبوت وجود دارند.

۹.۱ - بررسی محتوای وحی از جهت تناقض درونی و تنافی باعقل‌و فطرت

از مهم ترین آنها، بررسی محتوای وحی از جهت تناقض درونی و نیز از جهت تنافی با عقل و یا فطرت می‌باشد؛ یعنی اگر شخصی ادعای رسالت نمود و مطالبی را به عنوان "وحی" عرضه داشت که با مسلمات عقلی تناسبی نداشت یا خلاف فطرت پاک و سلیم بود، کذب آن مدعی رسالت معلوم می‌گردد.
[۲۰] توجه به این مطلب ضروری است که ممکن است همه‌ی انسان‌ها در تمام موارد، این مخالفت با عقل و فطرت را درک ننمایند و حتی موارد فراوانی در تعالیم انبیا (ع) وجود دارد که عقل از فهم آنان عاجز است و یا فطرت همگان چنین ادراکی را نمی‌یابد. درحالی که اتمام حجت بر تمام مردم به وسیله‌ی پیامبران، نیازمند نشانه‌های روشن و دور از ابهام و شک و تردید می‌باشد. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج ۴ و ۵، ص ۶۹ - ۶۶.
نیز اگر مشاهده گردید که میان مطالب مختلفی که به عنوان وحی بیان می‌دارد، تعارض و تناقض وجود دارد، دروغ گو بودن آن مدعی روشن می‌شود. چنان که در قرآن مجید آمده است: "آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند و حال آن که اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافات زیادی می‌یافتند."

۹.۲ - بررسی رفتار خود شخص مدعی نبوت

نیز بررسی رفتار خود شخص مدعی نبوت تا حدّی برای تکذیب یا تصدیقش کارگشایی دارد. اگر مدعی نبوت، خود به مطالبی که به عنوان وحی مطرح می‌کند، عمل نمی‌کند، یا در گفتارش صادق نیست، یا اعمال نفرت‌انگیز انجام می‌دهد، یا چشم طمع به جان و مال مردم دارد، یا حب ریاست و شهرت و... دارد، تمامی اینها منافات با مقام نبوت دارد و موجب تکذیب وی می‌گردد.

۹.۳ - معرفی و بشارت پیامبر پیشین و یا معاصر

و راه دیگر برای شناخت پیامبر، معرفی و بشارت پیامبر پیشین و یا معاصر می‌باشد. از این رو ممکن است در مواردی بدون اعجاز هم، حجت بر مردم تمام شود. گرچه در این خصوص نیز، این گونه نبوت، متّکی بر اعجاز پیامبر قبلی و یا هم عصر می‌باشد.
در برخی موارد، انبیایی وجود داشته‌اند که معاصر هم بوده و وجود معجزه برای یکی، کافی است که پیامبری دیگری را تصدیق نماید، مثلاً حضرت ابراهیم و لوط (ع) همزمان بودند و پیامبر هم بوده‌اند. وقتی نبوت حضرت ابراهیم (ع) ثابت شود، اگر ایشان بفرماید که حضرت لوط (ع)، پیامبر است، حجّت بر مردم تمام است و مردم با این راه، از نبوت آن رسول الاهی، آگاه می‌گردند.
[۲۲] معارف قرآن، ج ۵ - ۴، ص ۷۱.



نبوت پیامبر عظیم الشان اسلام نیز، از مواردی است که بشارت‌های متعددی از انبیای گذشته را همراه دارد -افزون بر ارایه‌ی معجزات فراوان از طرف پیامبر اکرم (ص)- عده‌ای به گونه‌ای که فرزندان خود را می‌شناختند، ایشان را می‌شناختند و می‌دانستند پیامبر است: "یعرفونه کمایعرفون ابناءهم" و قبل از مبعوث شدن ایشان نیز، حضرت عیسی (ع) با ذکر نام مبارک پیامبر اسلام (ص)، به آمدن ایشان بشارت داده است: "واذقال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول اللَّه الیکم... و مبشراً برسول یاتی من بعدی اسمه احمد، فلّما جائهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین".
و پایان سخن این که: بشارت‌ها و صفات مربوط به رسول خاتم (ص) که در تورات و انجیل موجود بوده و هست، راه دیگری برای شناخت انبیای الهی می‌باشد. و آیات قرآن کریم به آن تصریح دارند. مانند: "الذین یتبعون الرسول النبی المی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة والانجیل" و بعضی آیات دیگر.
برای آگاهی فزون‌تر از تصریحاتی که در زمینه‌ی نبوت پیامبر گرامی اسلام (ص) وجود دارد، به تورات و انجیل و کتاب‌هایی که در این موضوع نگاشته شده، می‌توان مراجعه نمود.
[۳۴] انجیل یوحنا، باب ۱۴، بند ۳۰ - ۱۶،
[۳۵] انجیل یوحنا، باب ۱۵، بند ۲۶؛
[۳۶] انجیل برنابا، باب ۳۹
[۳۷] انجیل برنابا، باب ۴۱
[۳۸] انجیل برنابا، باب ۴۴.
[۳۹] انجیل برنابا، باب۵۴.
[۴۰] انجیل برنابا، باب۵۵.
[۴۱] انجیل برنابا، باب ۱۳۶ و....



۱. ر.ک نمایه ی:وحی و کیفیت آن.    
۲. راغب اصفهانی، مفرادت، کلمه ی"وحی"، ص ۵۱۵.    
۳. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۱۵۹، دارالکتب الاسلامیة.
۴. نحل/سوره۱۶،آیه ۶۸.    
۵. طه/سوره۲۰،آیه۳۸.    
۶. قصص/سوره۲۸،آیه ۷.    
۷. فصلت/سوره،آیه ۱۱ و ۱۲.    
۸. زلزال/سوره۹۹،آیه ۵.    
۹. ق/سوره۵۰،آیه ۱۶.    
۱۰. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیة، ج ۲، ص ۷۸، دار العربیة الکبری، مصر.
۱۱. صدرالمتألهین شیرازی، مفاتیح الغیب، ج ۱، ص ۲۲۴ - ۲۲۱.
۱۲. صدرالمتألهین شیرازی، مفاتیح الغیب، ج ۱، ص ۲۲۴.
۱۳. قیصری، مقدمه بر فصوص الحکم ابن عربی، تنبیه فصل هفتم.
۱۴. حدید/سوره۵۷،آیه ۲۵.    
۱۵. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۱، ص ۸۹.
۱۶. علامه طباطبایی، المیزان، فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۷۴، دارالکتب الاسلامیة، چ ۲، ۱۳۸۹، تهران.    
۱۷. حکم اشیای همانند، در آنچه که جایز و ممکن است و آنچه ممکن نیست، یکی است« این یک قاعده‌ی فلسفی است که کاربرهای متعددی در موارد مختلف دارد. برای آشنا شدن با این قاعده و موارد کاربرد آن، ر.ک: غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج ۱، ص ۲۰۸.
۱۸. عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص ۸۵؛
۱۹. مظفر، شیخ محمد رضا، عقاید الامامیة، ص ۷۷، الفصل الثانی، النبوة.    
۲۰. توجه به این مطلب ضروری است که ممکن است همه‌ی انسان‌ها در تمام موارد، این مخالفت با عقل و فطرت را درک ننمایند و حتی موارد فراوانی در تعالیم انبیا (ع) وجود دارد که عقل از فهم آنان عاجز است و یا فطرت همگان چنین ادراکی را نمی‌یابد. درحالی که اتمام حجت بر تمام مردم به وسیله‌ی پیامبران، نیازمند نشانه‌های روشن و دور از ابهام و شک و تردید می‌باشد. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج ۴ و ۵، ص ۶۹ - ۶۶.
۲۱. نساء/سوره۴،آیه ۸۲.    
۲۲. معارف قرآن، ج ۵ - ۴، ص ۷۱.
۲۳. بقره/سوره۲،آیه ۱۶۴.    
۲۴. انعام/سوره۶،آیه ۲۰.    
۲۵. علامه طباطبایی (ره)، محمد حسین، المیزان، ج ۱، ص ۳۲۶ و ۳۲۷.    
۲۶. علامه طباطبایی (ره)، محمد حسین، المیزان،ج ۷، ص ۴۰ و ۴۱.    
۲۷. علامه طباطبایی (ره)، محمد حسین، المیزان، ج ۸، ص ۲۸۲ - ۲۷۸.    
۲۸. صف/سوره۶۱،آیه ۶.    
۲۹. اعراف/سوره،آیه ۱۵۷.    
۳۰. فتح/سوره۴۹،آیه ۲۹.    
۳۱. شعراء/سوره۲۶،آیه ۱۹۷.    
۳۲. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۴۸ - ۱۷۴.    
۳۳. علامه مجلسی،بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۴۸ - ۱۷۴.    
۳۴. انجیل یوحنا، باب ۱۴، بند ۳۰ - ۱۶،
۳۵. انجیل یوحنا، باب ۱۵، بند ۲۶؛
۳۶. انجیل برنابا، باب ۳۹
۳۷. انجیل برنابا، باب ۴۱
۳۸. انجیل برنابا، باب ۴۴.
۳۹. انجیل برنابا، باب۵۴.
۴۰. انجیل برنابا، باب۵۵.
۴۱. انجیل برنابا، باب ۱۳۶ و....



اسلام کویست.    






جعبه ابزار