• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برهان محبت در آیه 76 سوره انعام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: برهان محبت، حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام)، ربوبیت، پروردگار، شرک.

پرسش: برهان محبت چیست؟ و حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) چگونه از این برهان برای اثبات ربوبیت پروردگار استفاده کرد؟

پاسخ اجمالی: برهان محبت، برهانی است که حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) از طریق آن به نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات ربوبیت خدای متعال در برابر مشرکان پرداخته است.
حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) با حد وسط قرار دادن محبت در قیاسی منطقی در قالب «شکل دوم» فرمود: ربّ باید محبوب باشد و غروب‌کننده محبوب نیست، پس ربّ، غروب‌کننده نیست.
این برهان بر دو مقدمه استوار است: یکی ملازم بودن ربوبیت با محبوبیت؛ زیرا ربوبیت پیوندی حقیقی میان ربّ و مربوب است که کشش تکوینی مربوب به سوی رب، و در نتیجه دل‌دادگی مربوب به رب را در پی دارد و دیگر این‌که افول‌کننده نمی‌تواند محبوب باشد؛ زیرا افول آفل مستلزم آن است که انسان پس از دست‌یابی، آن‌را از دست خواهد داد و انسان هرگز نمی‌تواند در حد پرستش، دل‌داده چیزی شود که از دست رفتنی است، بلکه شخص خردورز بهره‌مند از فطرت سلیم به چیزی که از او پنهان می‌شود حتی محبّت عادی پایدار نمی‌یابد، چه رسد به محبت در حد عبادت که فقط شایسته ربّی است که همواره حاضر باشد.



برهان محبت، برهانی است که حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) از طریق آن به نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات ربوبیت خدای متعال در برابر مشرکان پرداخته و در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
آن‌حضرت در برابر مشرکان قوم خود به محاجّه برخاست و از طریق این برهان به نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات توحید ربوبی پرداخت. برهان مذکور از آیات ۷۵ - ۷۹ سوره انعام استفاده می‌شود، ولی بیشتر بر آیه ۷۶ انطباق دارد:
«فَلَمّا جَنَّ عَلَیهِ الَّیلُ رَءا کَوکَبـًا قالَ هـذا رَبّی فَلَمّا اَفَلَ قالَ لا اُحِبُّ الاَفِلین؛ هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید، ستاره‌ای مشاهده کرد، گفت: این خدای من است! امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: غروب‌کنندگان را دوست ندارم!»


حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) با حد وسط قرار دادن محبت در قیاسی منطقی در قالب شکل دوم فرمود: ربّ باید محبوب باشد و غروب‌کننده محبوب نیست، پس ربّ، غروب‌کننده نیست.
این برهان بر دو مقدمه استوار است:
۱. ملازم بودن ربوبیت با محبوبیت؛ زیرا ربوبیت پیوندی حقیقی میان ربّ و مربوب است که کشش تکوینی مربوب به سوی رب و در نتیجه دل‌دادگی مربوب به رب را در پی دارد.
۲. افول‌کننده نمی‌تواند محبوب باشد؛ زیرا افول آفل مستلزم آن است که انسان پس از دست‌یابی، آن‌را از دست خواهد داد و انسان هرگز نمی‌تواند در حد پرستش، دل‌داده چیزی شود که از دست رفتنی است، بلکه شخص خردورز بهره‌مند از فطرت سلیم به چیزی که از او پنهان می‌شود حتی محبت عادی پایدار نمی‌یابد، چه رسد به محبت در حد عبادت که فقط شایسته ربّی است که همواره حاضر باشد.
توضیح این‌که: انسان ذات خویش را دوست دارد؛ از این‌رو آنچه را که در بقای ذات او و کمالش مؤثر است دوست می‌دارد، پس اگر انسان دریافت که موجودی ورای خودش وجود دارد که ادامه حیات وی به دست او است، بلکه حیاتش وابسته به حیات آن موجود برتر است، و هر چیزی که به او می‌رسد از ناحیه او است، به‌طور فطری و طبیعی به سوی او می‌گراید و خواهان او می‌شود و هرچه معرفتش به او بیشتر شود محبتش نیز به او افزون‌تر خواهد شد.
بنابراین، ممکن نیست انسان چیزی را، ربّ و مدبر خود بداند، ولی محبوب وی نباشد. همچنین ممکن نیست چیزی را که انسان در حد پرستش و به صورت مستقل دوست ندارد ربّ خود بداند، در نتیجه، اجرام آسمانی به دلیل این‌که همواره در دست‌رس انسان نیستند و از حال پرستنده خود بی‌خبر می‌مانند، نمی‌توانند به این‌اندازه محبوب وی باشند، پس اجرام مزبور نمی‌توانند ربّ انسان باشند.


این برهان نه تنها ربوبیت اجرام آسمانی را باطل می‌کند، بلکه برهانی برای ابطال هر نوع شرک و بت‌پرستی است؛ زیرا معیار ارائه شده در این برهان، یعنی «تعلق نگرفتن محبت به آفل» در همه جسمانیات جاری است، بلکه ربوبیت ارباب انواع و موجودات نوریّه‌ای که برخی بت‌پرستان آنان را از ماده، طبیعت، جسمانیت و حرکت برتر و منزه می‌دانند، نیز با این برهان باطل می‌شود؛ زیرا آنان تصریح می‌کنند که این انواع با همه شرافت وجود و صفا و نورانیت، مقهور خدا بوده، در برابر نور او مستهلک‌اند؛ به همین سبب اگر در برابر آنان حبّی ابراز شود، این حب متعلق به مدبر آنها است؛ نه خود آنها.
قرار داشتن آیه «وکَذلِکَ نُری اِبرهیمَ مَلَکوتَ السَّمـوتِ و...» در بین آیات متضمن حجت، خود دلیل روشنی است، بر این‌که حجت مزبور از مشهودات ملکوتی ابراهیم، که ملاک یقین به خدا و آیات او است گرفته شده است.


اما آنچه از امام رضا (علیه‌السّلام) در تفسیر جمله «لا اُحِبُّ الْآفِلین» وارد شده است که ابراهیم (علیه‌السّلام) فرمود: آفل را دوست ندارم؛ زیرا افول از صفات حادث است، نه از صفات قدیم، بدین معنا نیست که پایه استدلال، «افول حادث» است، بلکه پایه استدلال همان «عدم حب» است، و در بیان معیار عدم حب فرمود: افول از صفات حادث است و حادث سزاوار آن نیست که متعلق حب انسان قرار گیرد.
البته، برخی پایه استدلال را «افول حادث» دانسته و وجه‌ دلالت آن بر نفی ربوبیت اجرام آسمانی را دلالت افول بر حدوث و امکان و در نتیجه نیاز آفل به محدث و واجب الوجود بالذات دانسته‌اند؛
[۹] رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تحقیق، حکمت‌، علی اصغر، ج‌۳، ص‌۴۰۹، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
زیرا افول حرکت است و حرکت متوقف بر متحرک و هر متحرک حادث است و هر حادث به قدیم نیاز ‌دارد. یا در بیان وجه دلالت افول بر نفی ربوبیت اجرام گفته‌اند: افول حرکت است و هر حرکتی محرکی دارد و سلسله محرک‌ها به ناچار باید به یک محرک غیر متحرک پایان یابد و آن ذات باری تعالی است.


به اعتقاد برخی محبت در طرز تفکر فلسفی و عقلی محض هرگز حد وسط قرار نمی‌گیرد؛ زیرا اولاً: محبت از شئون عقل عملی است و در اسلوب منطقی که از شئون عقل نظری است نمی‌گنجد. ثانیاً: استعانت به محبت قابل عرضه به خصم نیست؛ زیرا ممکن است آنچه را مستدل دوست دارد، محبوب خصم نباشد و او در برابر مستدل بگوید: من آفل را دوست دارم.
[۱۳] ر.ک: جوادی آملی، عبد‌الله، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج‌۱۲، ص‌۲۳۱، (فطرت در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
بنابراین شاید بتوان گفت حد وسط در برهان مزبور افول است؛ نه محبت؛ زیرا در آیات روی افول تکیه شده و به واسطه آن ربوبیت از اجرام آسمانی نفی شده است. دلیل رب نبودن آفل غایب شدن آن از مربوب است، در حالی‌که رب باید حاضر باشد. البته در بیان نتیجه از زبان‌ دل کمک گرفته شده و گفته شده است: من فلان را دوست ندارم، بر‌این‌اساس با توجه به چگونگی بیان نتیجه، می‌توان برهان مورد نظر را «برهان محبت» نامید.


البته به نظر برخی «برهان محبت» یکی از دو گونه تقریر «برهان فطرت» است. «برهان فطرت» آن بخش از واقعیت انسان را که حقیقتی ذات اضافه و دارای دو طرف است، مورد استفاده قرار می‌دهد و با توجه به تضایفی که بین دو طرف حقایق اضافی برقرار است، از تحقق یکی از دو طرف بر تحقق طرف دیگر استدلال می‌کند. محبت نیز حقیقتی اضافی و طرف مقابل آن محبوب بودن است. اوصاف و حالاتی که در برهان فطرت حد وسط قرار می‌گیرد، اوصاف اضافی است؛ مانند امید و محبت. بنابراین حد وسط برهان فطرت، وصف محبت نیز می‌تواند باشد؛ زیرا محبت وصفی وجودی است و بدون محبوب نمی‌تواند موجود باشد. قوام برهان فطرت در هنگام استفاده از محبت به این است که محبوب حقیقی انسان هیچ‌یک از کمال‌های دنیوی، بلکه هیچ‌یک از امور محدود و مقید جهان نیست، بلکه انسان دوست‌دار حقیقت مطلق و نامحدود بوده، و اگر در پی کمال‌های محدود می‌رود به سبب نشانه‌ای است که این امور به راست یا دروغ از حقیقت نامحدود دارند. با این بیان هر دو اشکالی که به برهان محبت شده پاسخ داده می‌شود؛ زیرا اولاً: محور بحث تلازم بین اطراف حقایق اضافی است و شناخت آن از شئون عقل نظری است نه عملی. ثانیاً: بحث روی عشق حقیقی است که در نهاد هر انسانی وجود دارد، هر چند ممکن است فردی به حسب ظاهر آن‌را انکار کند. بنابر‌این خداوندی که در این برهان ثابت می‌شود همان حقیقتی است که محبوب و دل‌پذیر است. این دیدگاه مؤیَّد به روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) است که فرمود: «هل الدین الاّ الحُبّ؛ مگر دین جز دوستی و محبت چیز دیگری است». حضرت ابراهیم در این برهان از محبوب نبودن هر چیز غیر ازلی و محدود و افول‌پذیر، بر نفی الوهیت ماه و ستارگان و از طرف دیگر از محبت و عشقی که دارد، بر وجود خداوندی که زنده و بی‌زوال بوده، آفریننده آسمان‌ها و زمین است، استدلال کرده است.
[۱۶] جوادی آملی، عبد‌الله، تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۹۴.
در نتیجه انبیا خداوند را به عنوان یک فرضیه یا بحث نظری خشک ثابت نمی‌کنند، بلکه آنان توحید را با تربیت در کنار هم برای مردم مطرح کرده، و ربّ را به عنوان محبوب به مردم معرفی می‌کنند.
[۱۷] جوادی آملی، عبد‌الله، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج‌۱، ص‌۳۰۶، تهران، مرکز فرهنگی نشر رجاء، ۱۳۶۳ش.
[۱۸] ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۳۸- ۵۴۱، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.



۱. انعام/سوره۶، آیه۷۶.    
۲. ر.ک: طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۱۷۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.    
۳. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۲۴۹- ۲۵۰، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۴. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۱۹۰.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۷۵.    
۶. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۱۸۵.    
۷. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۱۹۷، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.    
۸. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۱۸۷.    
۹. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تحقیق، حکمت‌، علی اصغر، ج‌۳، ص‌۴۰۹، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص‌۵۰۱، مقدمه، بلاغی‌، محمد جواد، ‌ تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.    
۱۱. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج‌۱۳، ص۴۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.    
۱۲. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۱۸۷.    
۱۳. ر.ک: جوادی آملی، عبد‌الله، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج‌۱۲، ص‌۲۳۱، (فطرت در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
۱۴. جوادی آملی، عبد‌الله، تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۹۲، قم، نشر اسراء، چاپ پنجم.    
۱۵. شیخ صدوق، خصال، ج۱، ص۲۱، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.    
۱۶. جوادی آملی، عبد‌الله، تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۹۴.
۱۷. جوادی آملی، عبد‌الله، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج‌۱، ص‌۳۰۶، تهران، مرکز فرهنگی نشر رجاء، ۱۳۶۳ش.
۱۸. ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۳۸- ۵۴۱، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «برهان محبت»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱/۱۵.    






جعبه ابزار